ما یعنی دو نفر و نصفی برگشتیم!
سلام به همگی دوستهای مهربون جمعه 25 آذر ساعت 9.45 شب من و الینا و باباش به خونمون برگشتیم البته من تصمیم داشتم که حالا حالا اااااااا ها مهمون خونه مامانم باشم اما یه اتفاقی افتاد که مجبور بشم شبونه کوچ کنم بر گردم به خونمون! و اومدنم خیلی یههههویی شد که البته آقا نوید جانمان در این برگشتن یهوووی اصلا اصلا هم تقصیر کار نبودن!حیف که ازم قول گرفته چیزی از علت برگشتنم اینجا ننویسم و حتی به بابا و مامانش نگم که برگشتیم و گرنه ...... بگذریم ! یه جورایی ته دلم میترسه و نمیدونم به تنهایی از پس کارهای الینا بر میام یا نه ؟ مامانم که تا لحظه آخر میگفت نرو اذیت میشی اما خوب چاره ندارم بالاخره که باید برگردم خونه میدونم دلش خیلی واسه ا...
نویسنده :
منا مامان الینا
0:52