عمر دوباره ...!
یکشنبه صبح ساعت ٥.٣٠ با زنگ ساعت بیدار میشم قرصها و شربت داروهای الینا و قاشق دارویی اش را آماده میکنم الینا خوابیده ، بغلش میکنم میبوسمش : مامانی بیدار میشی داروت را بخوری ؟ نخیییییر فرشته ام خوابه خواب بیشتر خودش را بهم میچسبونه تو خواب ٣ سی سی از شربتش را میذارم گوشه دهان کوچولوش به زور دهانش را باز میکنم تا همه شربتش را بخوره تا حالا از شربتش نچشیدم ببینم چه مزه ایه؟ دارویی که ١٠ ماهه دارم روزی سه بار به زور میریزم ته حلقش!شربت سفید غلیظ Liskantin! همونطور که خوابه شیرش میدم معلومه گرسنه اش اما حاضر نیست چشمای خوشکلش را باز کنه و با همون چشمهای بسته به خوردنش ادامه میده موبایلم را گذاشتم کنارم تا ر...