الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

الینا فرشته کوچولو

لبخند زندگی!

1391/9/3 12:28
5,004 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای خوب

جای همتون اینجا خالیه

امروز از ساعت 4 صبح که الینا گلی بیدار شد و نخوابید ونذاشت من یه ساعت اضافه بخوابم ، داشت بارون میبارید تاااااااااااااا همین حالا!

عجب هوایی شده پاییز و بارون سرما یهویی اومد و مهمون اهوازیها شد! تا یه روز قبلش کولر میزدیم و آستین کوتاه تن الی جون میکردم یه روز صبح بیدار شدیم دیدم وووای چه سرمایی !با شال و کلاه و کاپشن باید بردمش پیش مامان جونش!

 

 

چند تا خبر جدید دارم که نمیدونم اول کدومشون را بگم ؟!!!

خبر اول اینکه :

بالاخره الینا بی دندون ، دو تا دندون فینگیلی تو دهن کوچولوش جوونه زدن!

فرشته من ، مرواریدات مبارک عسسسیییییسم!

همیشه وقتی پستهای بقیه مامانها خصوصا پستهایی که سعیده جون واسه دندون های آرتین عزززززییییززززم را میخوندم تو دلم میگفتم ای خدا کی میشه الینای منم دندوناش در بیان تا منم خبرش را اینجا بنویسم!

چند روز پیش وقتی داشتم با قاشق دارویی اش بهش دارو میدادم یه صدای تق تقی اومد اول فکر کردم اشتباه شنیدم دوباره با قاشق زدم دیدم بللللللللله بالاخره اون صدای دل انگیز هم به گوش ما رسید! هر چند هرچقد سعی نمودیم تا به نظر ما نیز برسد بسی ناکام ماندیم و الینا اصلا دهانش را باز نمیکرد تا دیده شوند! ما هم دلمون را خوش کردیم به همون شنیدن صدای تق و تق و تق ! کیه کیه ؟منم منم من دندونم !!!!

هی من با قاشق میزدم رو دندون بی نوا و الینا را سفت گرفته بودم بغلم فرار نکنه و هی صدای تق تق میومد و ما کیفولک میشدیم! آخه نمیدونید شنیدن این صدا چقققققققدر واسه من دندون ندیده لذذذت بخش بود!

دو سه روز بعد یه دندون فسقلی دیگه کنار اون یکی جوونه زد و شدن دوتا! ظاهرن اون بالاها هم خبریه و بقیه هم تو راهند انشاالله!

(مطالب بالا را دیروز یعنی ٢٩ نوشتم از اینجا به بعد مال امروز ٣٠آبان)

اینروزا آب دهن الینا هم حسابی روووون شده و همش یا دستش تو دهنش یا هر چی دم دستش باشه! از اسباب بازیهاش تا بند کیف مامانش! دو شب قبل بعد از اینکه شام خورد داشت با اسباب بازیهاش بازی میکرد و رفت سراغ عروسک های کوچولوش که الینا چند روزی میتونه براحتی اونا را بگیره دستش و ببره سمت دهانش (اینم یه خبر خوب دیگه!)و اینبار آقا گاوه را انتخاب کرد و حسابی از خجالتش در اومد تا میتونست گاز گازیش کرد بعد همینطور که مشغول گاز گرفتن آقا گاو شد در حالیکه رو شکمش خوابیده بود سرش را آورد پایین و خوابش برد! به همین راحتی !

 

از دیروز هم یه آف کوچولو داخل دهانش و زیر لب پایینیش زد که نمیتونه خوب شیر من را بخوره و من مجبورم شیرم را با شیشه بهش بدم و چند شبی هست که نصف شب بیدار میشه و انگشتش را میذاره تو دهانش و یا پتوش را گاز میگیره! همین دیشب بعد از اینکه ساعت 12 شب خوابید از ساعت 3 صبح بیدار بود و نه شیر میخورد و نه حاضر بود بخوابه ! منم خسته از روز قبل تو خواب و بیداری بغلش کرده بودم تا بخوابه اما هههههههیچ اثری از خواب تو چشمای خوشکل الی جونم نبود و بالاخره ساعت 6.30 صبح خوابید ، منم دراز کشیدم کنارش و نمیخواستم بیام سر کار که دیدیم خانوم نیم ساعت بعدش سرحال و خندون بیدار شد! انگار یه شب تا صبح را تخت گرفته خوابیده! منم دیدم خواب زده شدم و موندن خونه وقتی خواب تعطیل باشه فایده نداره ! الینا را گذاشتم پیش مامان جون و اومدم اداره! با چشمهای پف کرده و گیج خواب!

خبر دوم که بسی بسیار باعث شادی من و باباش

و خاله هاش و

 مامان بزرگ و بابا بزرگ و

 دختر خاله ها و پسر خاله ها و

همسایه بغلی و پایینی و بقال سر کوچه  شده اینکه :

الینا گل مامان بالاخره واسه مامان خندید! هوررررررررررررررررررررررا اینبار اون دست قشنگه را محکمتر بزن جیغ و صوت و انجام حرکات موزون  هم اشکال نداره!

هر چند فعلا خندیدن الینا بیشتر روی سایلنت و خبری از صدای خنده نیست اما همین باز شدن لبهای غنچه ای دخملم که موقع خندیدن مثل گل باز میشن یه دنیا شادی را مهمون دل من و باباش کرده و تو خونه من و باباش با هم مسابقه میذاریم که کی بیشتر میتونه الی را بخندونه!که البته باباش همیشه میبره و الینا که خیلی بابایی تشریف دارند همچین با خنده هاش از باباش دلبری میکنه که بیا و ببین اینهمه من زحمت میکشم به پاش بیخوابی و خستگیش مال من اونوقت ختده هاش ما باباشه!

دیگه دیگه دیگه اینکه الینا جدیدا عاشق شده! عاشق کی؟ عاشق اون دختر خوشکله که تو آینه تو بغل یه خانوم خیییییییلی خوشکل ایستاده و نگاهش میکنه! هر وقت اون دختر خوشکله را میبینه اول انگار خجالت میکشه سرش را بر میگردونه عقب بعد دوباره نگاش میکنه و میخنده دوباره سرش را برمیگردونه عقب و دوباره نگامیکنه و میخنده ! خلاصه تا وقتی رو برو ی آینه هستیم همین داستان ادامه داره ! طفلی دخترم هنوز نمیدونه اون دختر خوشکله که تو بغل یه خانوم خیلی خوششششکل داره نگاهش میکنه صورت ماه خودش و مامان خوشکلشه!

آها تا یادم نرفته همین را بگم و برم به کارام برسم:

دیشب داشتم به الینا شیر میدادم و نوید نشسته بود آب انار میگرفت یه لیوان آب انار داد من بخورم الینا هم تو بغلم بود همینکه میخواستم لیوان را ببرم سمت دهانم الینا با یک حرکت جهشی از تو بغلم پرید و لیوان را میخواست با دو دستش به زور از من بگیره وخودش بخوره! منم تشنه بودم و لیوان و پس کشیدم و بهش گفتم مامان عجله نکن الان این آب انار شیر میشه تو میخوریش اما مگه میذاشت تا لیوان را نبردم سمت دهانش و همه آب انار را نخورد و نریخت رو لباسش  ول کن نشد و آخرشم یه قیافه پیروزمندانه ای گرفت که یعنی اههههکی فکر کردی مامان ازین به بعد هر چی خواستی بخوری اول باید از من اجازه بگیری!اگه بدمزه بود خودت بخور اگرم مثل این انار شیرین و خوشمزه بود چیزی نصیبت نمیشه!

 

خدایا شکرت که حال فرشته کوچولوم اینروزها بهتر از قبل و روز بروز داره بهتر میشه .

اما آمپولهای الینا:

تا یه هفته بعد از مرخص شدن هر روز آمپول تزریق میکرد و الینا را که بردیم دکتر بعد از معاینه و اینبار از عکس العمل الینا و اینکه وقتی دکتر واسش سوت میزد به صدای سوتش خندید ، دکتر راضی بود و گفت فعلا باید آمپولها را ادامه داد و یکهفته ای که گذشت یه روز در میان شد . و از این هفته دو روز درمیان ( الان دو روزه که الینا آمپول نداشته هر چند دلم مثل سیر و سرکه میجوشه چون میترسم با نزدن و کم زدن آمپولها دوباره ....... انشالا که دوباره برنگردن!)  هفته بعد یکبار در هفته تا باز دکتر بهمون بگه کی باید آمپولها را قطع کنیم.

دوستای گلم میدونم که همیشه به فکر الینای من هستید و نیازی به گفتن نیست اما یه خواهش ، اینروزها ایام محرم و عزاداری و نذر پزون و بر آوردن حاجات ، تاسوعا و عاشورا هم خیلی ها نذری دارن ،من خیلی به این روزا اعتقاد دارم و میدونم بودن کسانیکه از همین مراسم و نذری ها حاجت گرفتن ، اگه موقع پختن نذرهاتون ، هم زدن غذاهاتون ، الینای من یادتون بود واسش دعا کنید ، دعا کنید سال دیگه ماه محرم دخترم سالم سالم باشه و نیازی به این همه دارویی (که پیدا کردن هر نسخه ای از داروهایی که همه خارجی هستن اینروزا یه داستانی داره ) که الان روزانه مصرف میکنه نداشته باشه و مثل بقیه فرشته کوچولوها سالم باشه چون شما ها بهتر از من میدونید که هیچ چیز به اندازه سلامتی بچه ها دل پدر و مادرش را شاد نمیکنه .

انشالا که همه به حرمت این ماه و به حق طفل شهید کربلا علی اصغر  حاجت روا بشن

 

در ادامه یه سری از عکسهای اینروزهای گل دخترم را میذارم:

دوتا عکس اول داغند عکسهای امروز صبحند شما خودتون بگید به این فسقلی میاد از ساعت 3 صبح بیدار بوده باشه!

 

 

 

 

 

 

 

الینا گلی رفته خونه خاله مریم مهمونی:

الینا و دختر خاله مهربونش مائده ( این دو تا عزززززززززززززیززززززززز دل منند)

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (58)

سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
30 آبان 91 13:55
ای جونم خاله جونم چه همه خبرای خوب خدا روشکر 1. دندونای نازت مبارک باشه. 2. خاله جونم همیشه خنده رو لبای تو و مامانت باشه. 3. بازی با اسباب بازیهات مداوم عشقم 4. آمپولها روز به روز کمتر و بی رنگ تر بشه انشالله. منا جونم راستی جمعه روز علی اصغره تونستی الینا جونم رو ببر مراسم علی اصغر خیلی با صفاست. من پارسال آرتین رو بردم. امیدوارم امسال بتونم تو مشهد ببرمش.
حیفا دختر عمه منا
30 آبان 91 14:03
سلام منا جان به سلامتی دندون در آوردن الینای عسل هوررررررررررررا ....... آفرین به دخمل زرنگ مامانش!!! انشاء ا... به حق این ایام محرم سلامتی کامل الینا جون رو بیبینیم منا جان خواهشا از دو تالوپش برام ببوسش
مامان پارمیس
30 آبان 91 14:30
خدایاشکرت که الیناجونم لبخندقشنگشوبه همه هدیه کرد.مرواریدای خوشکلت مبارک عزیزم میدونم چه کیفی داره شنیدن تق تق دندونات آخه دخترمنم تازه دوروزه که مثل تودندون دارشده پس بزارمامانی باشنیدن صداش کیف کنه.انشاالله همه نی نی هادندوناشون بدون درد وخوشی دربیاد.خدایاعظمتت روشکر که صدای همه ماروشنیدی انشاالله به حق همین روزهای عزیزهمه حاجت روابشن.
مامی امیرحسین(فاطمه)
30 آبان 91 15:32
منا جونم اومدن و خبرای خوب خوندن و اشک شوق به چشم آوردن امیدوارم که داستان هر پستت باشه...اشکهای شادیم رو تقدیم میکنم به لبخندهای زیبای الینای نازنینم...چقدر خندیدنش آرزوم شده بود...هربار که امیرم میخندید یاد دل آرزومند تو میفتادم که آرزوی خندیدن گل قشنگتو داشتی و خدا میدونه که اندازه تو خوشحالم برای اون لبخند ملیحش.و آرزومند قهقهه های مستانش هستم...
عاشقتم منا...
عاشق اونهمه صبوری که کردی تا به این روزای سپید رسیدی...
عاشق اون دل امیدوارت که خدا تو دلش جاری بوده و هست...
عاشق این پست ثابت و دلنشینت...تا تولد الینای من چیزی نمونده ...



فاطمه فاطمه فاطمه جان
هر چقدر بگم دوستت دارم و دوست دارم زودتر از نزدیک تو وامیرت را ببینم و اشتیاقم به دیدنت را بنویسم بازم کم گفتم
از امروز 10 روز دیگه مونده
مامی امیرحسین(فاطمه)
30 آبان 91 15:34
دندونات مبارک الینای نازنینم...
لبخند قشنگت جاوید باشه دختر قشنگم...
واکنشهای هوشیارانت به دختر و مادر قشنگ تو آینه بوی سلامتی میده و این بو رو چه دوست دارم...




دعا کن که بیشتر بشن
دعا کن الینا ی منم مثل بقیه بچه سالم سالم بمونه
تو این روزهای عاشورایی هر جا امیرت را بردی واسه الینای منم دعا کن تو دلت پاک زلال زلال خدا صدای دل زلالت را میشنوه
مينا مامان ماهان
30 آبان 91 16:42
واييييييييييي خدا جون شكرت دندوناي دخملي مبارك باشهههههه به حق اين روزا كه پيش خدا حرمت داره الينا جون و همه ني ني هاي ديگه هميشه خندون و سلامت باشن ماهان هم سلام ميرسونه
مامان محمد و ساقی
30 آبان 91 17:20
سلام عزیزم مروارید کوچولوهات مبارک عزییییییییییییییییییزم آخی خنده هات هم مبارک عزیزم.وای منا جون خیلی برات خوشحالم.این ذوق و شوقا رو کاملا" میشه فهمید چون لثه هاش میخاره اون گاو بیچاره رو گازگازی کرد.ای جونم به به مادر و دخمل خوشگل.خدا هر دوتون رو حفظ کنه آب انار نوش جونت.گوارای وجودت عزیزم ایشا... بهتر از این هم میشه مامانی.نگران نباش.دخمل ما دیگه داره بزرگ و خانم میشه.حالشم بهتر میشه. عکساش دلمو برد بخدا.مخصوصا" خنده هاش.الهی بمیرم چه ناز شده با روسری.امیدوارم همیشه شاد باشید.
نازآفرين
30 آبان 91 18:56
خدايا هزاران هزار بار شكرت خنده هاي دختر كوچولو ومامانش مستدام
مامی مائده
30 آبان 91 19:55
خیلی خیلی خوشحالم که بالاخره الینای عزیزم تونست دل مامان و باباشو با خنده های خوشگلش شاد کنه مرواریدای خوشگلتم مبارک باشه عزیزدلم
مامان ماني جون
30 آبان 91 20:05
اول از همه که الهی شکر که اکتفاقات(اتفاقات)خوب افتاده
دوم مبارکه مرواریدای خوشگلش
خنده هاش هم الهی قهقهه بشه تا حسابی دلتون آب شه
میگم چقد آب پرتقال گرفتی واسه خودت
قربونش برم که تو اینه خوشو میبینه خجالت میکشه
فدات بشم من که آب انار خور شدی
کیف میکنم نوشته هاتو میخونم منا جونم
وای خدا خنده هاتو بخورم
دیدی خدا جواب دعاهاتو داد
دیدی خندهء الینا رو
حالشو ببر
یادم نمیره که سر نذری مامانی مانی دعا کنم که دیگه اون روزا برنگرده
واسه اون دوتا لپاش



منم از خوندن نظرهای قشنگ تو که مینویسی کییف میکنم عزیزم و همش قیافه مانی خوشکل با اون موهای فرفی ش میاد تو نظرم

عزیز دلمی که واسه الینا دعا میکنی
انشالا دلت شاد و تنت سالم باشه عزیزم
مامان اميررضا كوچولو
30 آبان 91 20:23
سلام عزيزم .... ممنون كه اومدي پيشمون... يشتر پستاتو خوندم خيلي خيلي خيلي خوشحالم كه اليناي نازم خوب شده .... مروارداشم مببارك الهي كه هميشه بخنده و مرواريداش پيدا بشه و مامان مناش خوشحالتر.... روي ماهشو ببوس مامان منا ... بازم بيا پيشمون منتظرتيم راستي با افتخار لينكت ميكنم تا هميشه جوياي حال الينا باشم
فرشته ام "امیرحسین"
30 آبان 91 21:19
سلام به دخمل خانم ناز اصلا نمیاد که یه مدتی تن نازکش مریض بوده انشاله گل خنده همیشه روی لبای الینای گلم و مامان و باباش باشه و به زودی خونه تون پر بشه از صدای خنده هاش .دندونای کوچولوی الینا جون هم مبارک باشه


مرسی عزیزم
شبنم
30 آبان 91 21:37
الان حس اون آدم هایی رو دارم که از بس از شنیدن خبرهای خوب،ذوق مرگ شدن!!،نمی دونن در مورد کدومش صحبت کنن.. صدای تق و تق دندون های فینگیلی دخترمون،زیر ضربه های قاشق مامانیش مبارک باشه....نمی دونم بیرون اومدن دندون هاش هم به بیماریش ربط داشته یا نه،اما همین که این اتفاق با نخستین روزهای تولد دوباره اش همراه شده،خودش کلی خوش حال کننده اس.. این که دستش رو دراز می کنه و خودش اسباب بازی هاش رو با اشتیاق برمی داره،خوشحال کننده اس اینکه با ساعت های خواب کمتر،از قبلاها سرحال تر هم هست،خوشحال کننده اس و همه این اتفاق های خوشحال کننده به منای صبور و نازنیم مبارک باشه..
شبنم
30 آبان 91 21:43
باز شدن غنچه زیبای دهانش به خنده های دلربا هم مبارک باشه..می دونم که تو و همسر عزیزت،چقدر از این خنده ها سرمست و شاداب می شید..که بعد از اون همه سختی که کشیدید،این کوچک ترین مزد هست برای اون همه صبوری..منا باور کن این چند وقتی که فکر بچه بازدوباره من رو به هم ریخته بود،دیدن چند تا پست جدید تو،و خبر سلامتی الی،به اندازه ای منو به وجد آورد،که حداقل برای چند ساعت هم که شده،دل مشغولی های خودم رو فراموش می کردم..


شبنم جون یه آروزی خوب واسه تو هم توی دلم کردم نیای بزنی ها!
انشالا حال و هوای دل تو هم به زودی زود آفتابی بشه دختر شیرازی

شبنم
30 آبان 91 21:55
می گم حالا یه موقع اون جفت خانوم های خوشگل توی اینه رو دزد نیاد ببردشون..مخصوصا اون مامانه که از بس خوشگله،ممکنه خودش رو با دخترش رو با آینده روبه رویی شون رو بیان از تو خوونه اقا نوید بردارن ببرن!..
میگما منا،یکی از دوست های من اهواز ازدواج کرده،اسمش راحله هست و یه دختر دو و سال ونیمه داره که اسمش ملیکاس..بعد اینا یه جای اهواز زندگی می کنن که فکر کنم اسمش پادادشهر هست،حالا این راحله خانم صبح زود(البته زود برای من!!) زنگ زده خونه ما و جیغغ و سر و صدا و داد و هوار که شبنم اینجا داره یه بارونی می یاد که نمی دونی..اگر یه موقع سیل اومد و من و ملیکا رو برد،هیچ تعجب نکنید!!..اون موقع تو به خانواده ام خبر بده!!!!!!!!!..خلاصه یک وضعی بود!..راحله که خیلی هیجان داشت..وقتی که وبلاگ تو رو باز کردم و دیدم تو هم همون اول کار از بارون نوشتی،دقیقا یاد راحله افتادم!..پس شما اهوازی ها کلا دست خودتون نیست،از بارون زیادی هیجان زده می شید پس!!..راحله ما رو هم عین خودتون کردید دیگه!


شبنم جون آخه نیستی ببینی اینجا وقتی بارون میزنه چقققققققققققدر هوا عالی میشه یه چی میگم یه چی میشنوی اما بارونهایی که اهواز داره هیچ جای دیگه پیدا نمیشه انگار سقف آسمون باز میشه یه لحظه نم نم بعد ریز ریز میشه بعد شلوپ شلوپ! بعدشم هواش بیسسسسست بیست تمیز و پاک
دیروز موقع برگشتن از اداره بارون گرفت نمیدونی چه حالی داره موقع رانندگی بارون بزنه سیاوش قمیشی هم بخونه
جات حسابی خالیه اینروزا اینجا
مرضیه
30 آبان 91 23:51
بیییییییی نهایت خوشحالم منای عزیزم
تا باد چنین بادا



انشالا
الهام مامان یاسی طلا
1 آذر 91 0:46
الهی که همیشه خنده رو لبات باشه الینا جونم
دندونای خوشکلت مبارک باشه عزیزم


مرسی الهام جون خیلی دلم واست تنگ شده عزیزم
به خونه الینا خوش اومدی
میدونم که دوستهای خوبی مثل تو هیچوقت الینای من را فراموش نمیکنند و همیشه به یاد ما هستند
الهام مامان یاسی طلا
1 آذر 91 0:59
عزیزم خصوصی داری
مامان ساینا
1 آذر 91 8:27
منای عزیزم. مامان قوی خیلی خوشحالم.
دیدی نوشتن موثر بود. دیدی چقدر دوستای خوب داری که می یان بهت سر می زنن. برات دعاهای خوب می کنن.
الینای نازم اول از همه خندیدنت مبارک عزیزم. چقدر شیرینه این لبخندهای نازت قشنگم.
دندونهاتم خیلی مبارک . آفرین دختر زرنگ دوستت که اصلا از دندوناش خبری نیست. واقعا صدای شیرینیه. منم منتظرم بشنوم.
الهی خاله آفت دهنتم زودی خوب بشه بتونی راحت شیر بخوری.
من که مطمئنم الینای نازم خوب خوب می شه. خدایا ممنونیم که دعاهامون رو بی پاسخ نزاشتی.
چیزی تا تولد قشنگت نمونده ها فقط 10 روز دیگه



سلام نرگس جون اگه حرفها و همراهیت در اون روزهای سخت نبود من هیچوقت شروع به نوشتن نمیکردم و من این را تااااااا همیشه مدیون تو هستم نرگس جون
روی ماهت و فرشته نازت را از این راه دور میبوسم
خاله مریم
1 آذر 91 9:15
خداوندا صدهاهزارمرتبه شکروسپاس. خداونداامیداوارم که این طفل معصوم درسایه حق تعالی روز به روز بهترشود اشاا...
خدای بزرگ توخود می دانی که آرزو ودعای ما خاله ها به جز بهبودی الینا آرزویی دیگری نیست پس همیشه نظری به الینای ماداشته باش
ای خدای بزرگ اگرتوبخوای این هیچ کاری برای تونیست ای خدای بزرگ .........


سلاااااااااااام بهترین خاله دنیا
به خونه الینا جون خوش اومدی
من همیشه توی دلم به الینا حسودیم میشه که چه خاله های مهربون و خوبی داره و اینقدر به فکرش هستند
انشالا که بتونم محبت هاتون را جبران کنم
مامان شايان
1 آذر 91 9:25
خدا را شكر كه زندگيتون به حالت عادي برگشت.مرواريداي خوشكلش هم مبارك باشه. الينا جون با صداي بلند بخند دل مامان و بابات رو شاد كن. بووووووووووس


مرسی عزیزم
مينا مامان ماهان
1 آذر 91 10:46
سلام منا جون
الحمدلله كه ماهان ديگه اون حالت ها براش تكرار نشد.
الينا جون رو هم از طرف من ببوس
خيلي خوشحالم كه الينا جون داره روز به روز بهتر و بهتر ميشه و از خداي خوب و مهربون ميخوام همه كوچولوهارو شفا بده.
راستي درباره پست ثابت وبلاگم حق با تو بود.عوضش كردم عزيزم


خوب خدا را شکر انشالا همیییییییییییییشه سالم باشه گل پسرمون

کار خوبی کردی عزیزم
ملی مامان میکاییل
1 آذر 91 13:13
وای اینقدر خوشحالم نمی دونم چی بنویسم
اول اینکه دندونای الینا جونم مبارک
دخترمون نخندید نخندید حالا که خندید ببین عینه گل می خنده خنده هاش خیلی خوشگلهههههه
دیدی چقدر نگرانه نخندیدنش بودی بلاخره روزای خوب اومدن ایشالله که واستون موندنی باشن
حالا منتظره شیرینکاری های بعدیش باش


مرسی ملی جون
آره ملی جون اینقدر این الی خانوم اخمو و نخدید که حالا دوست دارم از هر خنده و شادیش عکس وفیلم بگیرم!
انشالا الی جونم بهتر و بهتر بشه منم از کارهای جدیدش مینویسم
صبا
1 آذر 91 16:54
ایییییییییییییییییییییی جانم الیناااااااااااااااااااا
مبارکه مرواریدات عزیزدلم
مونای خوبم بابت تموم این خبرای خوش ازت ممنونم وبهت تبریک میگم عزیزم
خوشحالم ولی نمیدونم چطورمیشه عمق این خوشحالی روبیان کنم
شایدفکرکنی اغراق میکنم اماتموم این مدت دست ودلم نمی رفت که توی وبم ازبهرادبگم وبنویسم.هربارخواستم بنویسم قیافه تووالیناجلوی چشمم اومدونتونستم بنویسم.حالاراحت میتونم بنویسم.
خوشحالم واست عزیزم



صبا جون از اینکه همیشه به یاد من و الینا هستی و چه روزهای سخت و چه الان که کم کم رنگین کمون زندگیم داره پررنگتر میشه همدمم بودی یه دنیا ممنونم عزیزم

منم بی صبرانه منتظر خوندن شیرین کاریهای بهراد هستم
میدونی چنننننننننننننند وقته عکس گل پسرمون را نذاشتی؟ زود باش دیگه ماهم دلمون واسه دیدن روی ماهش تنگ شده
الی مامای غزل و آوا
1 آذر 91 17:05
مرواریدات مبارک الینا گلی ایشالله لبت همیشه خندون باشه عزییییزکم
مامان صفا
1 آذر 91 18:54
یعنی من فقط می تونم بگم جیگرتو برم دختر ناز عسلی ... موهاشو عاشقتم

این ایام ماهم محتاج دعاتونیم..


ما هم همینطور خانومی
منا
1 آذر 91 22:15
عزیزم چه خبر ای خوبی .وای منا جونم نمیدونی خبر های وبلاگتو تو خونمون برای همه میگم .وای منا خیلی خوشحال شدم . مامان موفق و امیدوار دوست دارم


منا ی مهربون منم خیلی دوست دارم عزیزم
منا
1 آذر 91 22:17
دندون های نگینیش مبارک .عزیزم .قربون الینا برم که همبازی دخترم میشه
مامان گیسوجون
2 آذر 91 0:58
به حدی شوکه شدم که خدا می دونه قلبم از شادی می لرزه و اشکهام می ریزه خدا رو شکرررررررررررررر شکر خصوصی داری
مامان گیسوجون
2 آذر 91 0:59
الهی من فدات بشم عزیزممممممممم قربون اون خنده هات
عمو فری
2 آذر 91 8:42
الینا جون انشاالله همیشه سالم وتندرست باشی که مامان وبابات خوشحال و شاد باشن.انشالله همیشه لپات قرمز و لبات خندون وچشات روشن و........................................................................................................................بینهایت سلامت باشی
بابا نوید
3 آذر 91 1:22
الینا جونم عزیزم بابا قربون اون شکل ماهت
نمی دونی چقدر خوشحالم که حالت خوب شده فدات
همه دعا کردیم زحمت کشیدیم مامان گلت حسابی از جوونش واسه خوب شدنت مایه گذاشت تا بالاخره تو خوب شدی و همه زحمتا نتیجه داد خدا رو شکر عزیزم خدا رو هزار بار شکر
خدا به همه فرشته ها سلامتی بده





مرسی بابای مهربون
مامان کیان
3 آذر 91 21:58
منا جون خیلیییییییییییی خوشحالم که خوشحالی.همیشه شاد باشی دوست خوبم.الینا جونم رو ببوووووووووووووس
صبا
4 آذر 91 9:46
موناجون تونستی به من سربزن.به روزم
سعیده مامان آرتین
4 آذر 91 13:02
عشق خاله قربونت برم. درچه حالی؟ منا جونم بیا و خبرهای خوب به ما بده.
یه مامان
4 آذر 91 23:20
ایشالا که به زودی نیازی به دارو هم نداشته باشه .ببوس دختر گلت رو
فرزانه
5 آذر 91 10:38
ان شالله خنده هات همیشه رو لبات بمونه نازم ان شالله زود زود دیگه همین داروهارو مصرف نکنی تنت سلامت و لبت خندان عزیزم
نسرین مامان سپهر و صدف
5 آذر 91 20:48
مناجونم خواهر گلم بعد از کلی وقت که به وبلاگ سر زدم هیچ چیزی نمی تونست به اندازه ی این خبرای خوبت خوشحالم کنه.اشک شوقیه که روان شده . خواهر گلم دیدی خدا بالاخره به دعاهامون جواب داد.دیدی که الینای ناز توهم مثل فرشته های دیگه سالم وسلامت بزرگ خواهد شد. بالاخره پاداش تمام صبوری کردناتو خدا بهت داد .خیلی برات خوشحالم خیلی زیاد. و حالا بنده ی نظر کرده ی خدا !التماس دعا
مادر سپید
6 آذر 91 7:09
عزاداری هاتون مقبول حق مامانی ..این روز ها خیلی به یاد الینا جون بودم .. میبینم که آثار شفا در الینا جون دیده میشه .. انشالله لبخند از روی لباش محو نشه . خیلی خوشحال شدم .. انگار بچه ی خودمه که اولین بار داره میخنده :] ببوس لپای گلیش رو
مامان شايان
6 آذر 91 8:44
سلام مونا خانم عزاداريهاتون قبول باشه. امسال محرم حال و هواي ديگه اي داشتم يك ساله كه به وبلاگها ي دوستان سر مي زنم و مشكلات و شاديهاشون رو مي خونم. تو مراسم عزاداريها ناخودآگاه به ياد دوستان مجازي و مشكلاتشون مي افتادم اگه خدا قابل بدونه تو هر مراسمي كه اشك ريختم برا اليناي عزيز هم دعا كردم.
مامان نیایش
6 آذر 91 10:14
سلام منا جون نمی دونی چقدر خوشحال شدم از این همه خبر خوش . برات دعا کردم تا همیشه خوش خبر باشی . این شب نخوابیدن و گاز گرفتن پتو هم به خاطر دندوناشه . یه چیزی مثل هویج بده دستش تا بتونه گاز بزنه .
مامان نیایش
6 آذر 91 10:16
تولد گل دختر قشنگت رو پیشاپیش تبریک می گم ایشالا صد ساله بشه
ملی مامان میکاییل
6 آذر 91 12:21
شمارش معکوش تا تولد الیـــــــــــــــــــــــــــــــنا خانوم
سارا
6 آذر 91 13:16
سلام. خیلی خوشحالم که دخترت خوبه. من هم یک دختر16 ماهه دارم که از 4 ماهگی تشنج می کنه. دکتر هم مدام فقط داروهای مختلف رو روش امتهان می کنه. می خواستم ببینم چطور از دکتر غفرانی وقت گرفتی؟؟؟ رفتی مطب؟؟ بیمارستان؟؟ تورو خدا اگر راهی داره به من هم بگو دخترم رو ببرم. ممنونت می شم کمکم کنی


سلام سارا جون
خیلی واسه دخترت ناراحت شدم و دقیقا الان حس میکنم چی میکشی
سارا جون بهت توصیه نمیکنم دخترت را ببری پیش غفرانی چون متاسفانه دکتر غفرانی پیر شده و خیلی کم حوصله است و زیاد حوصله جواب دادن به سوالها را نداره و نمیدونم تو کدوم شهری؟اگه همین اهواز هستی برو پیش دکتر مومن من خیلی راضی بودم
اگه هم اصرار داری بری غفرانی من 2 باری که الینا را بردم بدون نوبت قبلی رفتم فقط به سختی نوبت داد و معمولا از ساعت 12 یه برگه پشت در مطبش اسم مینویسن و ساعت 2 منشی اش میاد و معمولا خارج از نوبت ها را میذاره آخر وقت رد میکنه
اگر میخوای ببریش تهران دکترهای بهتری هستند مثل دکتر اشرفی و یا زمانی و یا فکر کنم کیخاهی( اسم این دکتر را از ریحانه جون(مادر سپید) میپرسم و بهت میگم) که تعریفشون را خیلی شنیدم

الان دخترت چه داروهایی مصرف میکنه و نوع تشنجهاش به چه شکله؟
sahar
6 آذر 91 15:19
خدایی خودت اگه عکسای یه پنبه خانوم خوردنی مثل الینا رو تو یه وبلاگ می دیدی چه حالی می شدی ؟؟؟؟؟
ای جان دلمه اون عکسش که انگار داره می گه واااااای !
جان دلمه اون گاوه که خورددش حسابی
اعظم کجااااااااااااااااییییییییییییی
بچلوووووووووووووووونش این گوگوری مگوری رو از طرف من !

خوب منا خانوم یالا به نشانه تشکر از ما که اینهمه وقت دست به دعا دامن خدا رو گرفتیم و ول نکردیم جملگی ما رو دعوت کن اهواز واسه تولد عروسک
اوووووووووووه اوووووووووووووووه اوووووووووووووه
الینا عروسکه
شاپرکه ...
همینجوری شعر می خونیم و قرش میدیم تا برسیم اهواز !

ضمنا یه فکری واسه لپاش بکن منا
دختر چاقالو اول و آخر میمیونه خونه باباشااااا !



سحر جون قربون دل مهربونت برم
اگه دعاهای شما ها نبود که خدا من را تحویل نمیگرفت!
سحر جون چون تولد الینا امسال تو محرم نمیتونم به موقع واسش جشن بگیرم و تصمیم دارم تو عید نوروز یه جشن تولد مفصل واسش بگیرم که تو و نبات جیییییگر هم دعوتید
مامان ماني جون
6 آذر 91 18:19
منا حال الینا جون خوبه؟
دیگه مشکلی پیش نیومده خدای نکرده
کاش تند تند خبر سلامتی الینا جونو بدی که نگران نباشیم
بوسش کن جای من
عاشق لپاشم ها


عزیز دلمی که اینقدر به فکر الینای منی
الینا خوب خدارو شکر مشکلی واسش پیش نیومد
چشم به زودی یه پست میذارم عزیزم
محیا کوچولو
7 آذر 91 11:18
سلام به خاله جونی و الینا عسلی کلا این پستتون سرشار از شادی و انرژی بود البته خونده بودیم ولی فرصت نشد نظر نذاریم خاله یه چیزی از نوشته هاتون فهمیدیم که الان احساس شادی شما برای کارهای الینا عسلی چند برابر مامانی های دیگه است چون اون شرایط سخت رو تجربه کردید. مامانی و بابایی منم از وقتی بیمارستان را دیدن و برگشتیم خونه لذت و شادی شون برای کارهای من چند برابر شده و حتما جبران اون ناراحتیها را میکنه برای همه شادیهاتون خدا رو شکر میکنم دندونای فسقلی خانم هم مبارک خنده هاشم که نگو
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
8 آذر 91 12:40
چطوری عشقم؟
امیر مهدی و عمی
8 آذر 91 13:44
با سلام خیلی خوشحالم که فرشته نازنینت دوباره سلامتیشو از خداوند هدیه گرفت .من مرتب به وبلاگتون سر میزدم و واقعا هر بار که خبر خوبی نبود از عمق وجود ناراحت میشدم ولی وقتی پست سلامتی الینا جون رو خوندم از شدت خوشحالی به همه خانواده گفتم انشااله همیشه سلامت باشه خوشحال میشم به وبلاگ ما هم سر بزنید
مریم مامان عسل
8 آذر 91 16:28
الهی من فدای اون لبخند خوشگلت بشم!!!!! آخه دخملی چجوری دلت اومد این مدت لبخند به این نازی رو از مامان و بابا دریغ کنی شیطونک؟؟ وای منا منا جونم دارن اذون میگن اینجا! الهی به حق این لحظه ی مقدس این خوشی و شادی رو دیگه از این خونواده نگیر و هر روز دلشونو خوش تر و شادتر کن. آمین
مریم مامان عسل
8 آذر 91 16:31
دندونات مبارککککککککککککککک مموشی من! دلم میخواد اون لپاتو گاز گاز کنم خوشگل خانوم. حق داری عاشق تصویرت بشی. خوب کاری کردی آب انار مامان رو تا اخرش خوردی. نوش جونت تپل من! منا هززززار ماشالله! نمیدونی چقدر خوشحالم. توروخدا هر روز صدقه بذار کنار برای خودتون. اسپند دود کن. وان یکاد بخون و ایت الکرسی از لبت نیفته یه لحظه.
مامان تارا و باربد
9 آذر 91 11:03
سلام خدا رو هزار مرتبه شکر بهع خاطر بهبودی الینا جون امیدوارم همیشه همیشه بلا از تن کوچولوش دور باشه دندوناش هم مبارکه لبخندش خیلی دلنشین و زیباست می بوسمش
کاکل زری یا ناز پری
9 آذر 91 16:32
خدایا شکرررررررر این قدر ذوق می کنم وقتی اینجا رو شاد می بینم و ای عروسک خندون ولی کپ مامانشه هااااااااااا انشاالله از این به بعد فقط خبر های خوش داری برامون عزیزم هر چی فکر بد و منفی داری از ذهنت بیرون کننننننن
خاله جون
11 آذر 91 15:46
ای جاااااااااااااااااااااااااانم عزیزدلم.قربونت برم.همیشه خنده برلبانت جاری باشه گلم خوشحالم که خوشحالی منا جونم مرواریدای نازت مبارک عزیزم. ت ت تولدت مبااااااااااااااااارک عزیزم
مامان نیایش
12 آذر 91 9:40
ای جون ناز من عزیز دلم نمیدونی چه قدر خوشحالم که خنده هات رو دیدم چه قدر عکسات قشنگه دندون نو مبارک عزیزکم ایشالا هر روز از روز قبل بهتر و بهتر بشی خیلی خوشحالم برات نازنینم مبارکتون باشه منای گلم این لبخند زندگی دلاتون شاد باشه همیشه خیلی خوشحال شدم خیلی خیلی
ایدا
24 آذر 91 18:56
عزیزم چه ماهه
مامانی روژینا
27 آذر 91 14:03
الهی خداراشکر که دختر گلت حالش بهتر شده ایشالا ازاین بهترم میشه من همیشه یادم بهش هست وبراش دعا میکنم این عسل خانومو ازطرف من ببوس
خانومِ میم
4 دی 91 14:10
ماشالا چقد خوردنیه این دختررررررررر عوض من لپاشو گاز بگیر لطفنننننننن