الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

الینا فرشته کوچولو

خدایا تنهامون نذار

1391/8/7 12:29
2,528 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب الینا نوبت دکتر داشت قبل از اینکه بریم نماز خوندم و بعد از نماز از خدا خواستم اینبار که میریم دکتر یه راهی را جلوی پامون بذاره تا الی جونم شفای کامل پیدا کنه و از شر این تشنجهای خبیث! رها شه

دوساعتی تو مطب معطل شدیم نوبتمون که شد دکتر الینا را معاینه کرد و منم شرح حالی از این چند وقت و حالتهای خفیفی که از تشنج الینا بود را به دکتر گفتم . متاسفانه اینبار هم وقتی دکتر با چکش کوچکش به زانوها و کف پای الینا میزد هیچ عکس العملی و یا دردی را نشون نمیداد . دکتر پرسید وقتی بیمارستان بستری بود آمپولی بهش تزریق شده؟ گفتیم نه . 

دکتر گفت:

پس یه سری آمپول خارجی برای کنترل کامل تشنج باید تزریق کنه  و بخاطر همین باید بیمارستان بستری بشه . ....

اسم بیمارستان که اومد سرم گیج رفت حس کردم اتاق دور سرم میچرخه یاد خاطره تلخ دفعه قبلی که الینا بستری شد افتادم با صدایی که بزور شنیده میشد گفتم آقای دکتر نمیشه بستری نشه و فقط آمپولها را تزریق کنیم(حتی فکر تزریق آمپول هم واسم آزار دهنده است)  دکتر یه چیزی در مورد اینکه یه روز درمیون یا هر روز یکی و اینکه باید فشارش و حالتش تحت کنترل باشه میگفت دیگه حرفهای دکتر را نمیفهمیدم  فقط تصویر زشت اتاق بیمارستان و بچه های مریض و دست کوچولوی الینا که سرم بهش وصله جلوی چشام بود.

چاره ای نیست باید قبول کنیم . راه خیلی سختیه اما به قول نوید ما که همه راهها را رفتیم این یکی را هم توکل میکنیم به خدا و انجام میدیدم . شاید این جواب دعای من باشه شاید با این آمپولا از شر تشنجها راحت شیم

آمپول ها رو صبح از هلال احمر خریدم آلانم تو یخچال اداره است حتی از پلاستیک در نیاوردم اسمشون را بخونم نمیدونم وریدی اند یا تو سرم میزنن . نمیخوام چیزی بدونم نمیخوام بدن کوچولوی الینا را روی تخت بیمارستان تصور کنم . نمیخوام اما دست من نیست همینکه هست باید قوی باشم باید بتونم این 10 روز را با الینا تو محیط بیمارستان دووم بیارم اینبار باید تا آخرش برم و وقتی الینا را برای تعویض جای سرم به اتاق دیگه ای میبرن و با سوزن بدنش را سوراخ میکنن و ازش رگ میگیرن و الینا با  صدای بلند گریه هاش دل همه را بلرزونه گوشام را بگیرم  چشمام را ببندم  و صبر کنم فقط صبر چاره دردی که توی دلمه صبر و امید به رحمت خداست .

آخ بار اولیکه الینا را بستری کردیم چقدر موقع رگ گرفتن اذیت میشد شب آخر تمام بخش را بهم ریختم نمیخواستم بذارم بازم از الینا رگ بگیرن تا 1 ساعت فقط داد میزدم به پرستار به دکتر کشیک به بهیار اما بعد تسلیم شدم چاره ای دیگه نداشتم.

10 روز ....

 اینبار باید تحملم را بیشتر کنم

اینبار امیدوارترم

اینبار تو هر لحظه اش خدا را صدا میزنم

یا ارحم االراحمین ارحم لی الینا

اما الینا

سری قبل همه پرسنل بخش به اسم جوجه طلایی صداش میزدن !

نمیدونم  این جوجه طلایی میتونه تمام طول روز تو هوای خفه و بسته اتاق بیمارستان دووم بیاره سری قبل از روز سوم هر وقت پرستارها را با روپوش سفید میدید میزد زیر گریه اونموقع تازه 4 ماهش شده بود الان داره 11 ماهش میشه معنی درد را بیشتر میفهمه . تازه یاد گرفته غلط بزنه با اسباب بازیاش بازی کنه . چطور روی تخت کوچک بیمارستان نگه اش دارم . این چند روز با یه فین گیر نمیذاره بینی اش را تمیز کنم و شرطی شده تا دستم را میبرم سمت صورتش سرش را زود میکشه عقب و شروع میکنه به گریه کردن . اونوقت چطور میتونه درد آمپول و سرم و ... را تحمل کنه

خدایا من میتونم صبر کردن و تحمل کردن را تمرین کنم این کوچولوی من چطور؟ خدایا بهش رحم کن نذار زیاد اذیت بشه

 

دوستان خوبم تو این مدت و روز گار سخت همیشه با نظراتی که  واسم نوشتید کلی انرژی گرفتم و تو این مدت روحیه ام خیلی بهتر شد ممنونم از همتون بخاطر محبت هاتون بخاطر دعاهای قشنگتون . میخواستم اسم تک تکتون را بیارم  و بدونید که دلم به حرفها و محبتهای شما گرمه  چه خوبه که اینجا را نگه داشتم چه خوبه که شما هوای من را دارید 

مرسی از همتون روی ماه همتون رو میبوسم و واسه همه و نی نی های خوشکلشون آروزی سلامتی دارم

دوستای مهربونم من چند روزی نیستم و نمیدونم وقتی پست بعدی را مینویسم چی واسه گفتن دارم

اما یه خواهش

تو این ١٠ روز  بین دعاهای قشنگتون  بعد از راز و نیاز تون با خدا  و دعا واسه سلامتی نی نی های خوشکلتون این دعا را واسه الینای من زمزمه کنید

یا اَرحم الراحمین اِرحم لی الینا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (39)

مریم جون
7 آبان 91 11:35
خدایا به حق بزرگیت قسمت میذدم این دفعه که مامان الینا اومد خبر سلامتی جوجه طلایی رو بدهههههههههههههههههههه آمین
aRa
7 آبان 91 12:33
سلام عزیزم .. از وبلاگ بیتا لینک صفحه ت رو پیدا کردم و با خوندن مشکی نی نی نازت بغض گلومو گرفت.. با تمام قلبم آرزو می کنم این بار با خبر خوش برگردی و خدای مهربون به حق ضامن آهو سلامتی کامل الینای نازنین رو بهش برگردونه
sanaz
7 آبان 91 12:46
سلام دوست گلم من هم برای سلامتی نی نی گلت و همه نی نی های دنیا دعا میکنم .با ارزوی سلامتی برای همه نی نی های دنیا. یاکاشفَ الکرب عَن وَجهِ الحسین ، إکشف کربی بحقّ أخیک َ الحُسین
مامان نوژاجوني
7 آبان 91 13:07
elahi ke shafa peyda mikone
نسرين
7 آبان 91 13:41
سلام مونا جان. با همه وجود از خدا مي خوام سلامتي بده به اليناي خوشگل تو. صفحه اول وبت رو كامل خوندم. يعني با واكسن 4 ماهگي اين طوري شده؟؟؟ آخه چطور ممكنه اينا اين همه بي مسئوليت باشند. موضوع الينا به دكتر مغز و اعصاب ربطي نداره؟ به دكتر محمدياني مراجعه كرديد؟ ( من هم ساكن اهوازم)
صبا
7 آبان 91 17:01
خدایاتوروقسم میدم به بزرگی وکرامتت به مونا والیناصبروتحمل بده.مونای عزیزم امیدوارم باخبرای خوش برگردی.منتظرتون هستم.
مریم مامان ملینا
7 آبان 91 20:55
سلام وای چه همه پست جدید همه رو خوندم و چقدر الینا ماشالا بزرگ و ناز شده انشالا که این دفعه جواب دعاهاو راز ونیازات رو میبینی، دوست خوبم فقط از خدا واسه تو و دختر ماهت صبر میخوام این تنها چیزیه که به دردت میخوره مطمئنم یه روزی الیناجون سلامتی شو بدست میاره و خونه تون پر میشه از صدای خنده و نشاط جوجه طلایی
مامان هانا
7 آبان 91 21:16
سلام عزیزم .ایشالا که الینای عزیز به زودی زود سلامت کاملشو بدست بیاره و خبرای خوب رو همیشه براش اینجا ثبت کنی . منم برا هر دوتون دعا می کنم عزیزم
مامان گیسوجون
8 آبان 91 0:35
مونا جونم عشقم قوی باش فقط قوی اگه تو آروم باشی الینای عزیزم هم می تونه تحمل کنه و قوی باشه دلم داره می ترکه شاید اگه گیسو رو نداشتم متوجه حال الانت نبودم با همه وجودم حست رو درک می کنم و برات دعا می کنم دعا می کنم وقتی پست بعدیت رو نوشتی قلبت سرشار از شادی باشه و خنده گوشه لب دختر نازت بوسسسسسسس
نویده
8 آبان 91 1:22
سلام به مامان صبور و مهربون الینا من خیلی اتفاقی وبلاگت رو خوندم از اولین روزهای بارداریت تا به امروز وقتی روزهای سخت مریضی فرشته ی کوچیکت رو خوندم همون موقع واسه سلامتیش نذر کردم و بهت قول میدم برم حرم امام رضا و برای سلامتیه کوچولوی نازت دعا کنم آخه من مشهد زندگی میکنم مطمئنم الینا به زودی حالش خوب میشه و تو میاریش مشهد پابوس امام رضا.
فرزانه
8 آبان 91 8:50
ان شالله که دختر گلتون با سلامتی کامل از بیمارستان مرخص بشن و به آغوش گرمتون برگردن به خدای مهربون بسپارش و فقط به خودش توکل کن من مطمئنم روزهای زیبایی در انتظار شما و دختر گلتون هست دوست عزیزم
مينا مامان ماهان
8 آبان 91 11:59
خودش گفته كه بعد از هر سختي،آسانيست انشاالله بزودي روزهاي خوبي در پيش رو داشته باشيد
مامان نیایش
8 آبان 91 12:38
سلام منا جون . من هم حتما برای دختر گلت دعا می کنم و می دونم که خدا دعاهای تو و ما رو می شنوه . عزیزم هر چی بیشتر سخت بگیری بیشتر بهت سخت می گذره هر چند می دونم خیلی سخته چون خودم هم مادرم اما به این امید که بعد از این درمونها الینا جون برات بخنده تحمل کن و سخت نگیر فقط ذکر بگو که خودش دلت رو آروم کنه . به امید خوب شدن کامل الینا جون
مامان شايان
8 آبان 91 13:17
سلام مونا خانم صبور ايشااله ايندفعه با خبراي خوش برميگيردي. با اميد سلامتي الينا جون یا اَرحم الراحمین اِرحم لی الینا
مریم مامان عسل
8 آبان 91 13:46
خدایا خدایا خدایا! تو رو به حق این شب و روزای عید، به حق دا همهی مادرا که فقط وفقط به عشق بچه شون میتپه، به معصومیت الینا رحم کن! خدایا کمکشون کن! خدایا تنهاشون نذار. منا کاش میتونستم کاری جز دعا کردن هم برات انجام بدم. اما توی این مدت قول میدم که سلامتی هر چه زودتر الینا رو پیش خدا التماس کنم... هر روز برای الینا چند تا اسباب بازی جدید و کوچیک ببر بیمارستان. چیزی که هم براش تازگی داشته باشه و هم بتونه توی دستاش بگیره. بچه ها تا سرشون به وارسی یه اسباب بازی جدید گرم باشه آرومن. منتظر پست بعدیت هستم با خبر های خوب انشاالله.
مامان پارمیس
8 آبان 91 14:29
سلام عزیزدلم من هم مثل تو مادرم ومیدونم چقدربهت سخت میگذره ولی به خداتوکل کن انشاالله به حق فاطمه زهراهمه بچه هاهمیشه سالم وتندرست باشن .آمین.منم براتون دعامیکنم که هرچه زودترالیناجون سلامتیشوبدست بیاره
منا
8 آبان 91 14:57
منای گلم با محیط بیمارستان کنار بیا .یه عالمه تجربه یه عالمه دوستای خوب پیدا میکنی ومنای خوبم شاید باور نکنی لینک وبلاگتو تو وبلاگ های دیگه غیر نی نی سایت دیدم .ببین چقدر دوستای زیادی داری چقدر مادر ها که دعاشون اجابت میشه ؛برات دارند دعا میکنند .امیدوار باش واین امیدواری رو باور کن
منا
8 آبان 91 15:01
عزیزم در جواب پستت:دخترم ملیکا 4 ماهشه .دزست 1 سال بعد تو همون تاریخی که او ن اتفاق افتاد ،به دنیا اومد.نمیدونم چرا وبلاگ جدید نمینویسم .شاید اگر بدونم باز هم تو خواننده اش هستی شروع کنم
مامان ماني جون
8 آبان 91 15:49
الهي اليناي كوچولومون زود خوب شه و آخرين بار باشه كه تو بيمارستان بستري ميشه با تك تك سلولاي بدنم دركت ميكنم منا جون وقتي پستاتو ميخونم انگار دارن قلبمو فشار ميدن خيلي سخته واسه ما كه تحمل ديدن واكسن بچه هامون رو نداريم ازش رگ بگيرن طاقت بيار عزيزم و قوي باش انشاالله كه الينا جونم هر چه زود تر خوب شه
خاله جون
8 آبان 91 16:05
منا جونم صبور باش وقوی عزیزم برای سلامتی الینا جونم هرروز 100صلوات میفرستم. یا اَرحم الراحمین اِرحم لی الینا (الهی امییییییییییییییییین) انشالله که الیناجونم با سلامتی کامل از بیمارستان مرخص بشه خداوندا به این اعیاد عزیزت قسمت میدم الینا جونم شفا بده.(الهی آمییییییییییین)
مرضیه
8 آبان 91 20:58
منای نازنین سلام من همیشه میخونمت ولی اکثرا نمیدونم باید چی بگم که حرف تکراری نزده باشم از صممیم قلبم این دعا رو میخونم و از خدا اگه لایق باشم سلامتی الینا جانو میخوام روحیه ات رو تحسین میکنم دوستم دنبال اون کتاب هم هستم ولی فعلا متاسفانه پیداش نکردم امیدوارم شرمندت نشم منا جان جسارتا نمیخوای دکترشو عوض کنی یا بیای تهران البته میدونم اهوازم پزشکای خوبی داره دلم باهاته
الی مامی غزل و آوا
9 آبان 91 0:04
مونا جونی قوی باش ایشالله پست بعدیت یه پست با کلی خبر خوش و انرژی+ ما هم ازته دل برای جوجه طلامون دعا میکنیم مونا بین دعات 100 بار بگو ماشاالله بعد خواسته خودتو بگو معجزه میکنه امتحان کن
مامان ساینا
9 آبان 91 9:57
سلام مامان قوی خوبی عزیزم؟ الینای نازم خوبه؟ می دونم که بهتره و خداوند قطعا تقدیر بهتری براتون رقم می زنه. با تمام وجودم ایمان دارم که فرشته نازت خوب می شه. حدا همین نزدیکی است کنار تو و این وعده خداونده. به حق همین روزهای عید انشاله خداوند تا روز عید غدیر عیدیتون رو بهتون بده. می بوسمتون عزیزم
nasim
9 آبان 91 16:54
سلام منا جان امیدوارم عزیزم دختر گلت هر چه زودتر خوب بشه من این تعطیلات عید غدیر میرم مشهد برای دختر گلت دعا میکنم به امید پست بعدی که پر باشه از خبرای شاد بووووووووووووووس برای الینای عزیزم.
یه مامان
9 آبان 91 21:00
س.عزیزم توکلت به خدا باشه .به خاطر دخترت محکم باش.توباید قوی باشی برای دخترت .خیلی سخته خیلی اما تو باید بتونی.....ایشالا با خبر سلامتی دختر گلت .
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
10 آبان 91 12:16
الینای کوچولوی من مقاوم باش. مامان و بابا همینطوری هم خیلی زجر میکشن. پس سعی کن مقاوم باشی و صبور تا مامان و بابا این چند روز بیمارستان از درد کشیدن و گریه هات ناراحت و دلشکسته نشن. دختر گلم هر روز و هر دقیقه برات دعا میکنم، اگر قابل باشم. به خاطر مامان و بابای مهربونت خوب شو. با بیماری مبارزه کن و برای سلامتیت تلاش مضاعف کن. منا جونم نمیدونم کدوم بیمارستان و کجا هستی. خیلی دوست دارم بیام و از نزدیک تو و فرشته کوچولوت رو ببینم. صبور باش و مقاوم. به امید بهبودی کامل الینای عزیزم تو این 10 روز.
مامان کیان
10 آبان 91 12:19
منا جون من همیشه به فکرتونم و اگه قابل باشم براتون دعا میکنم.امیدوارم با خبرای خوب برگردی و ما رو از نگرانی در بیاری.امیدوارم دوباره روزای خوب و خوش رو با الینای نازم تجربه کنی
مامان تارا و باربد
10 آبان 91 18:12
از ته دل آرزو می کنم که نطر لطف و عنایت الهی سلامتی الینا کوچولو رو بهش برگردونه و بهترین عیدی باشه برای پدر و مادر مهربون و نگرانش
رادین
10 آبان 91 18:27
خدایا الینا جونم رو شفا بده. مامان الینا امیدت به خدا باشه، رادین و مامان و باباشهمیشه دعا گوی الینا کوچولو هستن و امیدوارن روزی را ببینن که بیاید اینجا و خبر سلامتی کاملش را می نویسید
mamane helena
11 آبان 91 14:03
salam mona joon faghat sabor bash midonam cheghadr didane bachat to bimarestan sakhte vali ghorbonet besham enshala zodi khob mishe hame chi yadet mire manam barash doa mikonam motmaen bash khoda khodesh havasesh be fereshtehaye zaminish hast.boossssssssssss
کاکل زری یا ناز پری
11 آبان 91 22:28
خدایا خدایا کمک کن خوب شه این جوجه طلاییییییییی ای دخمر خوشکلللللللللللللل خدایا خواهش می کنممممممممممممم
هانی
12 آبان 91 22:41
سلام عزیزم من هنوز مامان نشدم اما واسه الینا حسابی دعا میکنم که جشن تولدش که چند وقته دیگست رو با جشن سلامتیش با هم بگیری
ملی مامان میکاییل
13 آبان 91 23:23
قوی باش دوستم دیگه آخرشه نزدیکه که برگردین لحظه به لحظه باهاتم و بهت فکر می کنم یا ارح راحمین لی الینا
نسرین مامان سپهر و صدف
14 آبان 91 8:54
منا جون مطمئنم با این روحیه ی خوبی که پیدا کردی اینبار جواب بهتری میگیری. از خدا می خوام صبر و تحمل تو و فرشته ی کوچولوتو صدبرابر کنه و درد و بیماری رو از وجود نازنینش دور کنه.الهی که با سلامتی کامل برگردی و پست جدید پر باشه از عکس های زیبایی که به خاطر سلامتی کامل الینا جون گرفتی. موفق باشی عزیزم
مامانی روژینا
15 آبان 91 14:11
خاله جون کی میای خبر خوب شدن دخملی رو بدی مامنتظریم
مامان شايان
16 آبان 91 7:38
مونا خانوم كجايي؟ خواهشا زودتر خبر بده
شبنم
16 آبان 91 10:20
من یه ذره هم شک ندارم که مامانی تو فرشته نازنینم،با کلی خبرهای خوب برمی گرده... ای شالله مثل روزهای اولت خوب خوب می شی و خاطرات مریضی هات کمرنگ و فراموش می شه..
شبنم
16 آبان 91 10:21
منا جونم لطفا صبور باش و این روزهای سخت رو طاقت بیار.... تو نتیجه صبر و شکیبایی ات رو خواهی گرفت..من اصلا شک ندارم!
مامان پریسا
22 آبان 91 15:45
یا ارحم راحمین. خدایا شفای عاجل عنایت بفرما