دختر مو فرفری من!
از روزی که سرما خوردی تا حالا آبریزش بینی شدید پیدا کردی و صدات گرفته و مردونه شده! دو روز پیش دوباره بردمت دکتر و گفت که آلرژی داری و به جای داروهای سرما خوردگی شربت کتوتیفن خارجی اش را نوشت . اما زیاد تاثیری نداشته و بیشتر وقتا بینی فینگیلیت کیپه و نمیتونی راحت شیر یا غذا بخوری و من و تو همش با هم درگیریم چون تو از فینگیر خیلی بدت میاد و هر وقت قطره میریزم و میخوام تمیزش کنم گریه میکنی . قربون اون صدای گریه ات برم عزیز دلم . میدونی مامانی چند ماه بود صدای گریه ات را نشنیده بودم .
یادم میاد اولین باری که بقیه هم صدای گریه ات را شنیدند حدودا یکماه پیش بود خونه مامانم بودم و آخر شب بود و خوابت میومد تو بغل خاله مریمت بودی و میخواستی بخوابی دنبال سی .نه میگشتی یهو زدی زیر گریه با صدای بلند بعد از 5 ماه بقیه صدات را میشنیدند حسابی غافلگیرشدند ! اینقد همه خوشحال شدند که بهم میگفتند نه بهش شیر نده یه ذره بیشتر گریه کنه صداش را بشنویم! تو هم ساکت نمیشدی از یه طرف خوابت می امد از یه طرفم همه دورت جمع شده بودند و بیشتر انگار ترسیده بودی مجبور شدم برگردم خونمون .همه تا دم در اومدند دنبالت و قربون صدقه ات میرفتن که داری گریه میکنی! عجب روزگاری داری ما بقیه بچه ها میخندن و با شادیهاشون دل پدر و مادراشون را شاد میکنند کوچولوی ما با صدای گریه اش بقیه را خوشحال میکنه !
به امید روزیکه صدای خنده هات و شادیهات دل همه را شاد کنه.
چیز دیگه ای تا 1 سالگی ات نمونده . اینروزا همش تو حال و هوای پارسالم روزای آخر بارداری که واسه اومدنت و دیدنت روزشماری میکردم و پستهایی که اون وقتا واست مینوشتم را میخونم ای کاش بیشتر از اون روزا مینوشتم .
یادمه به این فکر میکردم موهات چه رنگی میشه فرفری یا صاف؟ پوستت به کی میره من یا بابات؟ شبیه کی میشی؟ من یا نوید؟ آخ که چه آروزهایی داشتم همش میگفتم سال دیگه اینموقع جوجه من اینقدی اینکارو میکنه . چی فکر میکردیم چی شد .سخته باور کردن اینروزا خیلی سخت
روزانه های کارهای الینای موفرفری:
الینا اینروزا میتونه بشینه اما با کمک باید حتما به من یا باباش تکیه بده و گاهی به بالشت
روروک را اصلا دوست نداشت هر وقت میذاشتمش به 5 دقیقه نمیکشید که اذیت میشد
پاهاش اونقد قوی نیستن که بتونه بایسته و یا کف پاش را بیشتر از چند ثانیه روی زمین اونم تازه با کمک من نگه داره و زود کمرش را خم میکنه
هنوز نمیتونه زیاد با انگشتهای کوچولوش چیزی را به دست بگیره اما دستش همش تو دهانش و انگشتاش را میخوره!
وقتی 7 ماهش بود یاد گرفته بود که غلط بزنه و تو خونه با غلط زدن میچرخید اما بعد از عوض کردن داروهاش غلط زدن یادش رفت و فقط دمر میشد و نمیتونست برگرده به کمرش (از 8 تا 10 ماهگیش)
الان چند روزی دوباره یاد گرفته دوباره غلط بزنه و باید حواسم بهش باشه چون علاقه خاصی به دوشاخه تی وی و سیم های برق و شارژر موبایل پیدا کرده
بعضی روزا واسه خودش میزنه زیر آواز آآآآآآآآآآآآآ هینطور یه بند میخونه تا صداش بگیره ! البته اگه من وباباش بذاریم چون تا میاد آواز بخونه قربون صدقه اش میریم و بغلش میکنیم من اینقد میچلونم و میبوسمش که آواز یادش میره
دست بزن خوبی داره ! هر وقت صورتم را نزدیک صورتش میبرم با دوتا دستاش محکم میزنه و موهام را میکشه و یا وقتی بعد از شیر خوردن میخوام باد گلوش را بگیرم هی به سر و صورتم میزنه . موقع شیر خوردن هم همش با من دست به یقه است ! باباش بهش میخنده و میگه بزن محکم بزن حق من را از مامانت بگیر!
یه ارگ کوچولو داره که شکل گاو و سر چند تا حیوون دیگه هم دارند که با زدن اونا صدای حیوونا را میدن الینا عاشق این ارگش و همش با اون سرگرمه و با دستهای کوچولوش محکم میزنه رو ارگ بعضی وقتا اونقدر محکم میزنه که من به جای اون انگشتام درد میگیرن!
دیشب بابا نوید رفته بود بیرون وقتی برگشت یه فلاش درام برای الینا خریده بود که با زدن روی طبل رنگهاش عوض میشد و موزیکهای مختلفی را میزد . فکر کنم از این هم خوشش بیاد چون دیشب برای چند لحظه زل زد به طبل بعد با دستای کوچولوش شروع به طبل زدن کرد. قربون اون دستهای کوشمولوت برم مو فرفری من!
این گوشه ای از روزانه های الیناست . هنوز کاردرمانی را شروع نکردم یعنی دکتر قبول نمیکنه و تا قطع شدن کامل تشنج باید صبر کرد بخاطر همین نمیدونم غلط زدن و نشستنش بهتر میشه همینطور میمونه یا خدایی نکرده بازم بعد از مدتی یادش میره و فقط یه گوشه ای دراز میکشه نمیدونم .
در ادامه دعوتتون میکنم به دیدن عکسهای یه دختر موفرفری که همه دنیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای منه
بابایی رفتی بالای مبل چیکار؟
اوا خواهر جون داشتم واست میگفتم!
مدل تلویزیون تماشا کردن گل خونمون!
خواب عصرونه عسیس دلم
فدای اون خمیازه های الکی ات برم که تا 2 نصفه شب نخوابیدی