الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

الینا فرشته کوچولو

اولین سرما خوردگی

1391/7/24 12:04
2,261 بازدید
اشتراک گذاری

کوچولوی مامان بالاخره خوردی

هیچوقت فکر نمیکردم به این زودی سرما بخوری فسقلی من هنوز 1 سالت نشده

از روز جمعه صبح که بیدار شدی آبریزش بینی شدیدی داشتی تا عصر صبر کردم  کم کم تب داشت میومد روی تن کوچولوت . بردمت دکتر . گوشهات یه کوچولو عفونت کردند . شب واست شیافت گذاشتم . نصفه شب کنار هم خوابیدیم . ساعت 3 صبح بود که نفس کشیدنت تغییر پیدا کرد بیدار شدم دست زدم بدنت آتیش بود داغ داغ . همین را کم داشتم همیشه از این میترسیدم که تب کنی و تشنجات بدتر بشن و دقیقا همینطور هم شد  دوباره شیافت و تمام بدنت را پاشویه ردم چند بار حمله تشنج بدی هم داشتی بینیت کیپ شده بود وسط تشنجهات گریه ات گرفته بود انگار ترسیده بود چون راحت نمیتونستی نفس بکشی .آه ه ه ه   تا نزدیکهای صبح که تبت اومد پایین و تونستی چند ساعتی را بخوابی.

بمیرم واست عزیز دلم که اینقدر داری اذیت میشی .

 

 

دیروز دیگه با خدا دعوام شد .

ظهر خونه تنها بودم  سر سجاده نمازم هر چی تونستم  سر خدا داد کشیدم   داد . زدم به سیم آخر

الینا را گذاشتم رو سجادم و بلند بلند با خدا حرف زدم شاید اینطور بهتر صدام را میشنید.

 خسته شدم خدا میفهمی  خسته  . چرا نگاهی به حال و روزم نمیندازی  چرا رحمی به فرشته کوچولوم نمیکنی . مگه نمیگی خودت مگه همیشه نمیگی ادعونی استجب لکم  آخه دیگه به چه زبونی صدات بزنم  . مگه نمیگی انما امره اذا اراد شیئا فیقول له کن فیکون . پس چرا به خوب شدن بچه ام اراده نمیکنی ؟ 

گناه من چیه ها؟ حالا گناه من هر چی میخواد باشه بذار به پای جاهلی خودم گناه این طفل معصوم چیه  شش ماهه که مریضه بسشه خدا میشنوی بسشه . تن نحیف و ضعیفش را ببین . حق بچه من نیست که مثل بقیه بچه ها بازی کنه بخنده بتونه تنهایی بشینه رو پاهای کوچولوش بایسته . با دستهای ظریفش اسباب بازیهاش را بلند کنه . جای این نگاه سرد و بیروحش را یه نگاه پر از گرمای زندگی و سلاتی بگیره . خدا بس کن به بزرگیت قسم بس کن  . مگه نمیگن تو عظیمی تو رحیمی پس عظمت و رحمتت کو؟! چرا هر چی صدات میزنم نتیجه عکس میگیرم  

 خدا یا خسته ام بخدا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (26)

مامان شايان
24 مهر 91 12:29
سلام مونا خانوم من يه دوست خاموش بودم خيلي وقته هست كه وبت رو مي خونم خدا ميدونه روزي چند بار كارم شده سرزدن به وب الينا جون ماشا اله دختر نازي داري. عزيزم اميدت به خدا باشه صبر داشته باش مي دونم سخته ولي تحمل كن. مطمئن باش خدا جوابتو ميده. به اميد روزي كه شما هم به آرزوت برسي.
يك دوست
24 مهر 91 15:23
سلام خواهرم من هميشه به اميد ديدن خبر خوب و شاد به وبلاگ اليناي ناز فرشته مهربون سرميزنم ميدونم نبايد شعار بدم و ولي مثالهاي زياي را ديدم كه اين اتفاقها تو زندگيشون افتاده و بعد كه به لطف خدا برطرف شده، اثر خيلي مباركي تو ادامه زندگي و نگرش اونها به زندگي داشته يكي از دوستاي من در اثر سرطان تا آستانه مرگ رفت، اونم تو بدترين روزهاش كلماتي مثل نوشته هاي شما رو درباره خدا ميگفت، بحمدالله بطور معجره آسايي دوست من شفا پيدا كرد و الان كاملا سلامته و خودش ميگه بعد اين دوره، خيلي ديدش نسبت به خدا و جهان بهتر شده. تو اون شرايط سخت، دكترش كه يكي از بهترين پزشكهاي كشور بهش گفته بود از دست خدا ناراحت نباش خدا فقط به انسانها سلامتي ميده و منشا بيماري طبيعت و كارهاي خود انسانهاست. دعا، صبر و درمان پزشكي راههايي هستن كه خدا براي بنده هاش گذاشته تا بتونن از بيماريها و سختيها نجات پيدا كنن. ماهم هميشه براي اليناي عزير دعا ميكينم، شما هم دعا كنيد و تو درمانش كوتاهي نكنيد.
مامان ساینا
24 مهر 91 17:10
مامان قوی خوبی؟ الینا جونم بهتره؟ سخته خیلی نمی گم می دونم که نمی دونم اینطور سختی کشیدن چیه. اما می دونم باید قوی بود. خیلی قوی. خیلی قوی. روزی روزگاری تنها کارم شده بود شکایت از خدا. خیلی هم دور نیست همین سال گذشته. وقتی گذشته رو ورق زدم گفتم بیام برعکسش کنم برای داشته ها و نداشته هام شکرش کنم. برای سختیهام شکرش کنم. برای غصه هام شکر کنم. برای بودنش حضورش شکر کنم. گفتم بیام باور کنم هر چی می ده و نمی ده خیری است که من ازش خبر ندارم. باور کنم همیشه کنارمه و همیشه می شنوه و می بینه. باور کنم می دونه و قطعا چیزی که برام پیش اومده به صلاحم بوده. سخت بود. باور همه اینها. خیلی با خودم کلنجار رفتم. اما خوب برای حل هر مسئله ای اول باید بپذیریش. وقتی قبول کنی که هست خوب یا بد. بیشتر و بهتر دنبال راه حل های اون می گردی. و اونوقت بزرگ می شی خیلی بزرگ و تو این بزرگی تازه می فهمی خدا هر چی برای بنده هاش بخواد خیره. حتی اگه به نظرمون بدترین بیاد. کاش اونجا بودم و می تونستم کمی کنارت باشم شاید من بنده می تونستم اندکی به ظاهر کمکت کنم شاید. قوی باش. مطمئن . امیدوار. دعا کن و فقط به بهبودی الینا جون فکر کنم. با ایمان دعا کن. خدا هر لحظه هر ثانیه کنارته خیلی راحت می تونی حسش کنی. روی ماهتونو می بوسم.
شبنم
24 مهر 91 17:32
هنوز که نیومدی عکس رو ببینی راستی جواب کامنتت رو هم که برات گذاشتم بخوووووووووون.. الان بغضم گرفته..بعدا میام حرف بزنیم.
مينا مامان ماهان
24 مهر 91 20:30
از خدا شفاي تمام مريضا به خصوص الينا كوچولو رو ميخوام انشاالله به حق گل نرگس بزوديه زود شفاشو ميده
خاله
24 مهر 91 23:55
سلام دوست خوبم می بینی همه ی دوستات سعی می کنن آرومت کنن و واقعیت هم همینه که باید امیدوار باشی من پزشکی هستم که خیلی اتفاقی به وبت برخوردم خودم بچه ندارم ولی خیلی دلم می خواد مادر بشم، وقتی دانشجو بودم یادمه یه روز تو بخش اطفال بیمارستان استادمون بهمون گفت دعای مادر از پیشرفته ترین درمانها موثرتره.خیلی برام جالب بود که استادی که سالهای زیادی از عمرشو در خارج از کشور درس خونده این حرفو زد. سعی کن امیدوار باشی خیلی از بچه هایی که تو بچگی تشنجهای زیادی رو تجربه می کنن در بزرگسالی هیچ مشکلی ندارن.صبور باش
مامان نيروانا
25 مهر 91 8:13
سلام مناي من، خوبي عزيزم؟ الينا الان چطوره؟ بهتره؟ سيمت وصله عزيزم، تو جواب ميگيري، منا سلامت ميشه و برات ميخنده. يقين داشته باش. نظرات دوستاي عزيزت رو خوندم. اينقدر قشنگ و كامل نوشتن كه من هيچي براي اضافه كردن ندارم. مناجونم بازم صبر كن. بازم قوي باش. بخاطر الينا كه همه ي زندگيته. خيلي دوسِتون دارم. ميبوسمتون
yalda
25 مهر 91 8:22
عزیزمممم .مراقب خودتم باش .
مامی امیرحسین(فاطمه)
25 مهر 91 8:22
مناجونم.عزیز دلم...میدونیم که خسته شدی.می دونم که امتحانت خیلی خیلی سخته...اما حتما اینم میدونی که الینا حتما خوب میشه...حتما...فقط باید یه دوره صبوری کنی.دل خودتو بذار جای دل مادرایی که بچشون بیماری صعب العلاج داره.فقط آروم باش صبور باش.و خدا رو شکر کن که الینا تو سن ژایین این بیماری رو گرفته و از خاطرات روزای تلخ چیزی به یاد نخواهد آورد.تمام اولین های زیبای دختر قشنگت رو تجربه خواهی کرد.من مطمئنم.میای تو همین وب مینویسی...اولین قهقهه دوبارشو...اولین حرف زدنش...اولین راه رفتنش...و هممون مثل تو قند تو دلمون آب میشه.و خدا رو شکر میکنیم که بعد از هر سختی آسانی هست...
مامان نوژاجوني
25 مهر 91 9:16
ماماني داري آزمايش ميشي پس بهتره يكم تحملتوببري بالا .مطمئن باش جواب ميگيري
الی مامی غزل و آوا
25 مهر 91 9:23
سلام عزیزم به خدا نمی دونم چی بگم که تسکین دلت باشه فقط از خدا برای تو صبر میخوام واز دستمون هم کاری جز دعا کردن بر نمیاد از خدا میخوام هرچی زودتر خنده و شادی رو به لبای شما و الینای عزیز بیاره مونا جون صبر داشته باش گلم
منا
25 مهر 91 12:56
عزیزم سعی کن مثل همیشه خوشبین به خدا باشی .هر وقت خسته شدی این متن زیر رو که از کتاب (سیره پیامبر اکرم در محبت ورحمت )است به یاد اور:انسان باید خوش بین باشدنه به خودش .بلکه به خدا ورحمت خدا این پذیرش خیلی مهم است که به خدا خوش بین باشیم.خدا میفرمایید:من پیش گمان بنده مومنم هستم.هر چه خوشبین باشد من هم به همان اندازه برایش کار انجام میدهم .حتی اگر مستحق نباشد. حتی اگر به دروغ بگویید :خدا توچه خدای خوبی هستی .چقدر امرزنده ومهربان هستی .این هم اثر دارد .خدا می گوید :من او را میبخشم .انسان بایدبرای نجات و رحمت و دستگیری خداوند حیله بزند.کتاب محبت ورحمت
صبا
25 مهر 91 17:13
موناجون میدونم شعاردادن سخته اماصبورباش.عزیزم خدای تووالینابزرگترازتصورمن وتواست.میدونم خیلی سخته اماتحمل کن وتوکلت روازدست نده. ضمناًخیلی خوشحالم کردی بهم سرزدی اگه تونستی بازم بیایه تشکرویژه واست دارم
مانا
25 مهر 91 18:32
مونا جان امروز يه كامنتتو توي وبلاگ سحر خوندم و همون موقع لينك وبتو باز كردم.... نميتونم بگم چند بار از ته دل ارزو كردم همين الان خدا دختر ماهتو كاملا شفا بده.... منمم باردارم. تازه ٣ ماهمه. انگار وقتي در استانه مادر شدن هستي با همه مادرهاي دنيا همدرد ميشي. نميدونم ميگن دعاي ادم توي بارداري مستجاب ميشه منم از ته دل برات دعا كردم. در ضمن چون رشتم بيماريهاب عفونيه يه جورايي مطمينم كوچولوت بعد دو سالگي خوب مبشه اما اميدوارم همين الان واسه هميشه خوب بشه.......
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
26 مهر 91 10:42
عزیزم، مناجون مقاوم باش. صبر داشته باش. هرچند الان با خودت میگی شما که این مشکل رو ندارید راحت این حرف رو میزنی. ولی کاری از دست ما جز دعا کردن برنمیاد. آرزومون سلامتی فرشته کوچولومونه.
مادر سپید
29 مهر 91 17:26
سلام منای عزیزم . یک پد مخصوص پایین آوردنده تب از داروخانه بگیر .. خارجیه من مدل انگلیسیش رو گرفتم دو تا پد توی یک بسته ۸۰۰۰ تومن قیمتش رو گفتم که دستت بیاد دنبال چه تیپ دارویی هستی . پسرکوچیکه م خیلی بد تب میکنه ولی اون پد کمک میکنه مواد ژله ایی مانند روی یک بچسب پارچه ایی هست که روی پیشنانی میچسبه و بعد از چند ساعت وقتی اثرش از بین میره چسبش بلند میشه . کمک میکنه ولی قبلش از دکتر داروخانه درباره محتویات دارویی پد بپرس که با داروهای الینا تداخل دارویی نداشته باشه . سعی کن با فین گیر بینیش رو دایم تخلیه کنی که هم راحت نفس بکشه و هم ابریزش به ته حلق نرسه که باعث عفونی شدن گلو میشه و بچه اذیت بشه .
درسته که اشتباه انسانی باعث شده فرزند زیباتر از گلت دچار این مشکلات بشه .. عقوبت اون سهل انگاری ها با خداست ولی یه چیزایی هم گردن ماهاست و اونم تسلیم قضای خداوندگار باشیم .
میبوسمت


سلام ریحانه جان
چه جالب چون دیروز خاله نوید در مورد این پدها بهم گفت البته اون از آمریکا پدها را واسه برادر زاده هاش می آورد و نمیدونستم اینجا هم هست و مرسی که بهم گفتی عزیزم

غیر از خدا کسی را نداریم که به داد دلمون برسه عزیزم






مامان ماهان
29 مهر 91 17:48
سلام مامان الینا جون.خوب هستید.ماهان خداروشکر ازوقتی رفتیم بیمارستان تا حالا خوب بوده.ان شاالله که خوب هم بمونه.فعلا هم که فنوباربیتال میخوره تا باز بریم دکتر ببینیم چی میگه...
شما خوب هستید،الینا جون بهتر شده


سلام مینا جون
خدارو شکر خیلی نگران ماهان بودم انشالا که مثل روز اول حالش خوب خوب بشه ناناز من . من را بی خبر نذار عزیزم
مامان محمد و ساقی
29 مهر 91 22:03
سلام عزیزم.ایشا... خوب میشه.یاد اون روزهای اول باش که حالش خیلی بد بود.ناامید نباش.خدا بزرگه.درست میشه.
مریم مامان عسل
29 مهر 91 22:47
منا... دلمو لرزوندی... خدایا چه حکمتی داری؟
مامان ماني جون
30 مهر 91 16:53
الهي بميرم واسه اون دل غمدارت خدا رو قسم ميدم به تموم مقدساتش كه يه نگاهي هم به الينا جون بندازه و حالشو خوب كنه
مامان رومینا
1 آبان 91 15:58
الهی بمیرم ادم دلش میخواد خودش هزار تا درد بگیره اما بچه ش نه اون بخنده.از ته دلم واسه رفع کسالت الینا کوچولو دعا میکنم.ایشالا که خدا صدای منو شما رو بشنوه.امیدت به اون باشه
نسرین مامان سپهر و صدف
2 آبان 91 9:05
منا جون سلام.بازهم مثل همیشه با هزار امید اومدم سراغ وبلاگتون.خوشحال شدم که مطلب جدید گذاشتی اما با خوندش کلی گریه کردم. باز هم مثل همیشه از خدا برات سلامتی دختر گلتو می خوام.خواهر گلم خدا اون بندشو که خیلی دوست داره با آزمایش های سختی درگیر میکنه تا در طول دوره آزمون مدام صدای بندشو بشنوه.تو هم یکی از بهترین بنده های خدا هستی و مطمئنم که سربلند از آزمایش پروردگارت بیرون میای و در حالی که دختر ناز و سلامتتو بغلت گرفتی ایم مطالبو بازخوانی می کنی و یاد دوستات می افتی. نا امید نباش و در این روزهای قشنگ حسابی با خدا رازونیاز کن.
منا
2 آبان 91 13:26
عزیزم .دوست مقاوم من .یادته به من دلداری میدادی.پس مقاوم باش
مامان نیایش
3 آبان 91 10:09
سلام منای عزیزم ممنونم پیشمون اومدی نمیدونی کامنتت رو دیدم چه قدر خوشحال شدم الهی بمیرم برای دلت به خدا همیشه به یادتم و برات دعا میکنم توکلت به خدا باشه همه چی دست اونه حتما خیرت رو میخواد میدونم خیلی سخته یعنی میخوام بگم هیچی توی این دنیا نداشته باشی ساده تر از اینه که بچه ات مریض باشه الهی زودتر حالش خوب بشه نگران نباش و توکل و امیدت رو از دست نده خدا صدات رو میشنوه مطمئن باش اون هواتو داره فقط بعضی امتحاناش یه کمی سخت تره خودش قوت و توانش رو بهت میده ما هم برات دعا میکنیم همیشه فردا روز خاصیه ازش بخواه بازم دوست داره صدات رو بشنوه تو رو خدا امید داشته باش بعضی وقتا که به شبنم میگم امیدش رو از دست نده مطمئنم که برای اون تحمل بچه نداشتن خیلی راحت تره از تو یی که بچه ات اینجوری مریض شده ولی بازم دلم میخواد بگم امید داشته باش شاید یه کمی آروم تر بشی ما همه برات دعا میکنیم بازم ممنونم که اومدی عزیزم راستی تونستی از اون دکتر وقت بگیری اطلاعات به دستت رسید عزیزم؟
کیوسک
4 آبان 91 15:16
جونم.خدا حفظش کنه.جان
مامان پریسا
22 آبان 91 15:29
عزیزم میدونم نمیتونم درکت کنم چون سختی که کشیدی خییییییییلی زیاده. ولی یادمون باشه که این ها همه ازمایشه الهیه