الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

الینا فرشته کوچولو

هفته بیست و ششم

اول از همه عید سعید فطر را به همه مامانا و نی نی های توی دلشون یا تو بغلشون! تبریک میگم و انشالا اینروزا همه خوب و خوش وسلامت باشند. دخترم الان تو وارد هفته بیست و ششم شدی  و طبق مطلبی که از نی نی سایت خوندم تو الان باید  وزنت كمي كمتر از 900 گرم و طول بدنت از سر تا پاشنه پا حدود 35.5 سانتي متر باشه و  عصبهاي گوش  در حال تكامل هستند كه در نتيجه به صداهاي مختلف بهتر پاسخ مي دهی. ريه هاي کوچولوت  در حال رشد هستند و تو با نفسهاي كوچكت مقادير كمي از مايع آمنيوتيك را تنفس مي كنی. قربون اون نفس کشیدنت برم من فینگیلی من! اون تیکری که گوشه وبلاگت گذاشتم امروز عدد 100 رو نشون میداد و از فردا میشه 99 یعنی رو...
12 شهريور 1390

هفته بیست و پنجم و مودار شدن دخترم!

عزیزم دختر مامان ! تو الان 25 هفته ای شدی! تو نی نی سایت نوشته بود که الان دیگه موهات در اومده ، پوستت صاف شده، رنگ و حتی حالت موهات معلوم شده دیگه داری خوشکل میشی ها مامانی!  خیلی دوست دارم بدونم که چه شکلی میشی و شبیه کی هستی؟ صورت ماهت رو ببینم دست بکشم رو مو های قشنگت بوشون کنم! یه دل سیر نگات کنم و ببوسمت! میتونم حدس بزنم که موهات فلفلی میشن!چون من و بابایی هردو بچگیامون موهامون فرفری بوده! تو هم یه دختر ناز مو فرفری میشی! الهههههههی قربونش برم من! هفته قبل شب 21 ماه رمضان من و تو و بابایی تا نزدیکای سحر بیدار بودیم و دعای جوشن کبیر رو خوندیم .  قرار بود من برم خونه مامانم چون هرسال بقیه خواهرا با بچه هاشون واسه احیا میا...
5 شهريور 1390

هفته بیست و چهارم و یه عکس جالب

در هفتۀ 24 دوران بارداری به طور طبیعی یک جنین 21 سانتی متری با وزن 630 گرم دارید. پوست بدن او قرمز و چروکیده است زیرا هنوز چربی کافی ندارد و چشم‌ها همچنان بسته است. در این هفته جنین، دهان را باز و بسته می‌کند و با شنیدن صداهای بلند و حرکات شما به لگد پرانی می‌پردازد ؛ یعنی قادر است به محرک‌های خارجی پاسخ دهد. در این هفته جنین نخستین حس از حواس پنجگانۀ خود ، یعنی حس لامسه را تجربه می‌کند به گونه ای که با خم و راست کردن خود ، بدن خویش را لمس می‌کند و انگشتان خود را می‌مکد ؛ همچنان که پس از تولّد نیز به این کار ادامه می‌دهد.       برگرفته از سایت http://drranjbar-rafabess.i...
26 مرداد 1390

دردونه مامان ورودت به 6 ماهگی مبارک !

دردونه جونم از امروز وارد ٦ ماهگی شدی . این چند روزه تو اداره سرم شلوغ بود و فرصت نکردم از اتفاقهای این چند روزه بنویسم الانم با اینکه کار داشتم اما دلم نیومد که امروز که ماهگردته!نیام اینجا . یکشنبه هفته قبل یعنی ٩/٥/٩٠ برای بار سوم رفتم سونوی دکتر طهماسبی که یکی از سونولوژیست های معروف اهوازه و خیلی به سختی نوبت میده اما من با استفاده از بند پ تونستم واسه آخر شب نوبت بگیرم .دل تو دلم نبود تا دوباره ببینمت اما اینبار به بابات اجازه ندادن بیاد داخل!وقتی روی تخت دراز کشیدم زل زده بودم به مانیتوری که بالای سرم نصب شده بود و دنبالت میگشتم . اما نمیدونم چرا ایندفعه خوب نتونستم ببینمت و مثل دفعه قبل واضح نبود!دکت...
22 مرداد 1390

دلم واست تنگ شده جونم

درسا جونم عزیزترینم دلم واست تنگ شده امروز از صبح خیلی دلتنگت شدم و میدونم که باید حدود 4 ماه دیگه واسه دیدن روی ماهت صبر کنم اما از صبح که بیدار شدم دلم واسه دیدن روی ماهت پر پر میزنه دکتر واسم سونو نوشته اما بهم گفته بود که چون هفته 17 رفتم سونو و مشکل خاصی نداشتم صبر کنم تا چند وقت دیگه بگذره بعد برم سونو اما من نمیتونم تا اون موقع صبر کنم میخوام برم سونو تا دوباره اون دست و پاهای فینگیلیت را از تلویزیون دکتر!* دوباره ببینم .وقتی یاد اون باری می افتم که رفتم  سونو و تو دستهای نازت را واسم تکون میدادی و دلم واست یه ذره میشه قربونت بره مادر! من که همیشه توی همه کارهام عجول بودم و دوست داشتم همیشه همه چی زوده زود انجام...
8 مرداد 1390

هفته بیستم و صدای تق تق دلم!

دخترم (وای اولین باریکه اینطور صدات میزنم!) دخترم دخترم دخترم ......... نازنینم . عسلم . زندگیم . نفسم . الان 20 هفته است که من و تو با هم هستیم نصف راه را برای در آغوش گرفتنت و دیدن روی ماهت اومدم بین من و تو کوه بزرگی قرار گرفته که برای رسیدن به تو من باید به تنهایی از این کوه عبور کنم و الان رسیدم به بالای کوه و نصف مسیر را اومدم و هرچه بیشتر ازین مسیر میگذرم  بارم سنگین تر میشه و با دقت بیشتری باید قدمهام را بردارم تنها چیزی که به من امید وانرژی میده شوق دیدن تو هست دخترم پاره ای از وجودم  هدیه آسمانی من،  پس تا پایان راه صبر کن تا وجود نازنینت  پاداش من در خط پایان باشد.  چند وقتی بود که منتظر تکونهات توی دل...
4 مرداد 1390

دوستان هم اکنون نیازمند یاری شما هستیم!

هنوز نتونستم اسم خوبی واسه فینگیلیم پیدا کنم من و باباییش عسل صداش میزنیم اما دنبال یه اسم دیگه که:  هم قشنگ باشه هم تک باشه و تکراری زیاد نباشه هم معنی قشنگی داشته باشه هم اسمی باشه که وقتی بزرگ بشه و واسه خودش خانمی بشه(ووووی دلم قیجی ویجی رفت!)اسم برازنده ای واسش باشه هم وقتی بزرگ بشه ایراد نگیره که این چه اسمی واسه من انتخاب کردید(پدر سوخته!)   پس دوستان هم اکنون نیازمند یاری شما هستیم !   ...
27 تير 1390

وارد شدن به 5 ماهگیت مبارک عسلکم!

خداوند به هنگام شکل‌گیری نطفه فرشته‌ای را مامور حفظ و نگهداری جنین در شکم مادر می‌کند ولی تنها زمانی که فرشته مستقیما با جنین ارتباط پیدا می‌کند زمانی است که فرشته هویت جنین را مشخص می‌کند و این دقیقا زمانی است پزشکان نیز با دستگاه‌های ویژه‌ای متوجه این امر شده‌اند. طبق احادیث نبوی و آیات شریفه قرآن، پس از استقرار 42 روزه جنین در شکم مادر، خداوند فرشته‌ای را به سوی او می‌فرستد تا هویت وی را مشخص کند و سپس از خدای متعال رزق او را می‌پرسد و آنچه را که خدای متعال می‌فرماید آن فرشته بر لوح سرنوشت جنین بی هیچ کم و کاستی می‌نویسد. «روح پس از 4 ماهگی در جنین دمیده می‌شود ...
18 تير 1390

دخترمون شمبول نداره!

بالاخره انتظارها به پایان رسید و  فینگیلیمون جنسش را رو کرد! دوشنبه هفته قبل که به قول بعضی ها شگون داره! بخاطر مشکلی که واسم پیش اومده بود رفتم دکتر.البته دکتر خودم نبود و تشریف بردن قبرس! وقتی رفتم پیش خانم دکتر و مشکلم را بهش گفتم از من خواست تا دراز بکشم تا صدای قلب فینگیلی را بشنوه . اما هرچی با دستگاهش گشت هیچ صدایی نیومد . همون موقع اضطراب و استرس وحشتناکی سرتاپای وجودم را گرفت و از دکتر پرسیدم یعنی ممکن اتفاقی افتاده باشه چرا صدای قلبش را نمیشنوم؟ خانم دکتر گفت نگران نباش شاید چون سن جنین کم هست صدای قلبش شنیده نمیشه ! اما من دفعه قبل شنیده بودم بخاطر همین مطمئن بودم که یه اتفاقی افتاده .دکتر یه سونو نوشت برای  بررسی مح...
14 تير 1390