الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

الینا فرشته کوچولو

دردونه مامان ورودت به 6 ماهگی مبارک !

1390/5/22 11:45
2,841 بازدید
اشتراک گذاری

دردونه جونم از امروز وارد ٦ ماهگی شدی .

این چند روزه تو اداره سرم شلوغ بود و فرصت نکردم از اتفاقهای این چند روزه بنویسم الانم با اینکه کار داشتم اما دلم نیومد که امروز که ماهگردته!نیام اینجا .

یکشنبه هفته قبل یعنی ٩/٥/٩٠ برای بار سوم رفتم سونوی دکتر طهماسبی که یکی از سونولوژیست های معروف اهوازه و خیلی به سختی نوبت میده اما من با استفاده از بند پ تونستم واسه آخر شب نوبت بگیرم .دل تو دلم نبود تا دوباره ببینمت اما اینبار به بابات اجازه ندادن بیاد داخل!وقتی روی تخت دراز کشیدم زل زده بودم به مانیتوری که بالای سرم نصب شده بود و دنبالت میگشتم . اما نمیدونم چرا ایندفعه خوب نتونستم ببینمت و مثل دفعه قبل واضح نبود!دکتر صدای قلبت را گذاشت بازم مثل قبل تند تند میزد.قربون اون قلب کوچولوت برم عززززززززززیزم.

دکتر از روی مانیتور خودش سرت و دستات و پاهات و ستون فقراتت و همه سرتا پای فینگیلیت را چک میکرد و به منشی اش میگفت یادداشت میکرد وقتی از وضعیتت پرسیدم گفت همه چی نرماله و هیچ مشکلی نداره . خدارو شکر مامانی.

اینروزا شیطونیات و تکونات بیشتر و شیرینتر شدن . دقیقا بعد از صبحونه خوردن شروع میشه و تا شب ادامه داره .

چند شب پیش با نوید داشتیم حرف میزدیم که تو هم با دو تا پات پریدی وسط حرفامون و با زبون خودت شروع به اظهار نظر کردی! تق تق تتتتق تق! یه خورده که گذشت متوجه شدم که هر وقت نوید حرف میزنه تو هم لگد میزنی اما وقتی من حرف میزدم ساکت میشدی!

ای شیطون از حالا داری بابابیی میشی! به نوید گفتم :ببین دخترت داره خودش را واست لوس میکنه هر وقت صدات را میشنوه شرع میکنه لگد زدن ! نوید گفت: نخیر دختر من مودب لگد نمیزنه داره تو شکمت راه میره!

این چند وقته هم دقت کردم که باباییت خیلی بهت حساس تشریف دارن و به جای اینکه بهم بگه مواظب خودت باش همش میگه مواظب دخترم باش که اذیت نشه!

چه کنم من از دست این پدر و دختر ! خدا بدادم برسه وقتی بدنیا بیای!

بعدا اضافه شد:موقع سونو وزنت را از آقای دکتر پرسیدم گفت 385 گرم هستی .وووووای فینگیلی من یعنی نیم کیلو هم نشدی هنوز!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

سحر
19 مرداد 90 12:36
سلام درسا جونم مبارکههههه
خاله جونی 5 ماهتو پر کردیو داری کم کم به لحظه دیدار نزدیک میشیا

ای جونم فعلا اون تو خوش باش هر چی هم میخوای لگد بزن اشکالی نداره


سلام مامان آراد
مرسی سحری جون
بهترین لحظات واسه من همون لحظه تکون خوردنهای فینگیلیمه!
مامی مائده
19 مرداد 90 19:30
وای چه دخمل بانمکی داریم ما باباییش راست میگه دیگه مواظبش باش مامان حسود


آخه مائده جون میبینی این فینگیلی هنوز نیومده داره جای من را میگیره تو بودی حسودی نمیکردی؟؟؟؟
مامان پارسا
20 مرداد 90 15:24
ایشالا شیرینی در آغوش کشیدنش رو هم میچشی و میبینی که با هیچ مزهای قابل قیاس نیست
مراقب خودت و درسا نفس باش



مرسی عزیزم بی صبرانه منتظر اون لحظه هستم
خاله نسرین مامان صدف و سپهر
21 مرداد 90 4:22
سلام منا جون.تبریک میگم امید به خدا دیگه افتادین تو سرازیری .قسمت بیشتر بارداری تموم شده.اما خودمونیم اصل ماجرا مونده.که اونم امیدوارم با صبر و حوصله پشت سر بذارین.
منا جون از حساسیت شوشو جان گفتین تازه بذارین دخملی بدنیا بیاد اونجا متوجه میشین هنوز که چیزی نیست.
خیلی دلداری دادم نه؟!!!


سلام خاله نسرین
درست میگی اصل ماجرا این چند ماه آخرشه که باید خیلی مواظب بود!

وای پس واقعا خدا به دادم برسه نه؟!!!!!!
مامان نی نی گولو
21 مرداد 90 12:06
سلام
به سلامتی ,منم 6 ماهگیت رو تبریک می گم خاله جونی مامانی رو اذیت نکن دخمل خوفی باش


سلام مامانیش
مرسی عزیزم
یلدا
22 مرداد 90 11:38
ای جانم دخترمون ماشالا بزرگ شده
خواهر جان امون از این باباها و دختراشون

منا جون چه خبر از اعظم خانم؟


میبینی یلدا جون خدا بدادم برسه وقتی بدنیا بیاد و بزرگ بشه من چکار کنم با هردوشون!

اعظم هم خوبه مشغوله با کار و زندگیش و روزه داری!
مامان نی نی گولو
22 مرداد 90 17:00
سلام خاله جونی
میسی که بهم سل زدی دل مولد اشمم هم مامانی می خواد پالشا صدام کنه دلشا جونو ببوش به مامانی گفتم لینکتون تنه اونم کلد


سلام پارسا جون
خوبی گوگولی اونجایی که هستی بهت خوش میگذره؟
چشم منم لینکیدمت!
مامان تربچه
22 مرداد 90 17:07
هوراااااااا مبارککککککه[

مرررسی
حمیده
22 مرداد 90 22:12
سلام مونا جون
آره مامانی .اسم پسر خوب خیلی کمه برعکس دختر.من اسم دختر انتخاب کرده بودم ولی پسرو هیچی نمی دونم تا حالا فقط امیرعلی رو داریم


سلام حمیده جون
امیر علی هم اسم قشنگیه
مامان نيروانا
23 مرداد 90 9:33
سلام مناجون، چطوري خوبي؟ نازي درساي عزيز كه هي داره خودشو جا ميكنه تو دلتون. ايشالا جفتتون سالم و سرحال باشين. ابراز عشق بعضي آقايون هم اين شكليه ديگه. اشكال نداره ما منظور رو هر دو (مادر و دختر) برداشت ميكنيم. مواظب خودتون باشين شماها.


سلام فریبا جون
مرسی عزیزم نیروانا جون خوبه؟بهتر شد؟
مگه چاره دیگه ای هم داریم عزیزم؟خودمون باید سرمون رو گول بمالیم!
مامان عیسی
23 مرداد 90 10:33
ای جانم
چه زود بزرگ شدی جیگرت را برم من
الهی قربون این فینگیلی 385 گرمی برم من
بوسسسسسسسسسسسسسسسس


مرسی خاله جون منم بوس بوس هزاررررررررررررتا
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
23 مرداد 90 12:03
عزیزم 6 ماهگی دختر نازنینت رو بهت تبریک می گم. راستی چرا چندتا از عکسهای سونوگرافیشو نمی ذاری تو وبلاگش.


مرسی سعیده جان
آخه عکس هاش قشنگ نیستن منکه از عکسهای سونوش چیزی سر در نمیارم!!!!!
نوید بابای درسا
23 مرداد 90 12:26
سالم بابایی خوبی فدات بشم من
اینجا من و مامانت تنها نشستیم به انتظارت همش دعا میکنیم که انشاء الله به سلامت به این دنیا بیایی و ما اون روی زیباتو ببینیم یادت نره به من بیشتر بری تا مامان بین خودمون بمونه نگی به مامان!
عزیزم دوست دارم به امید دیدار بیایی ما رو از تنهایی در بیاری خوشکلم
بابای لوس تر از دخترش نوید فامیلیم سخت الان بهت نمی گم گیج میشی بای بای بای I LOVE YOU SWEETY


سلام بابای درسا
به خونه فینگیلیمون خوش اومدی عزیزم
انشالا دختر گلمون سالم و تپلی بدنیا بیاد و خیالت راحت نوید جون من که شانس ندارم همه سختیهاش را من میکشم اونوقت دخترمون میشه کپی تو!
ما هم دوستتتتتتتتت داریم یه عالمه بابای مهربون و کمی لوس!
مامان نیایش
23 مرداد 90 13:47
ان شا ا.. که سالم باشی و به موقع به دنیا بیای و بری تو بغل این مامانی کم صبرت
مامانی خیلی مواظب خودت باش به خودت برس و به شو شو جونت هم بگو بیشتر هواسش به تو باشه از این به بعد
راستی عزیزم من لینکت کرده بودم


الهیییییییی آمییییییین
من که میگم اما کو گوش شنوا!
منم لینکیدمت
مامان پارسا جون
23 مرداد 90 15:27
سلام خانومی خوبی؟درسا جونم خوبه؟
ایشاالله کوچولوت بزودی صحیح و سالم به دنیا میاد و شما هم لذتشو میبرید
مراقب خودتون باشید


سلام سمانه جون
دوتاییمون خوبیم خدارو شکر.
مرسی عزیزم چشم حتما
مامان ماهان عشق ماشین
24 مرداد 90 14:15
سلام.ایشالا به شادی و سلامتی در آغوشش بگیری.


سلام مامان ماهان گل گلاب
مرسی عزیزم
helia & sara
24 مرداد 90 14:49
درسا جون دیگه راههای سخت رو پشت سر گذاشتی و داری یواش یواش میای پیش نی نی وبلاگی ها


مامان سارا دعا کن نی نی منم مثل هلیا جون دختر خوبی باشه و مامانیش را اذیت نکنه
مریم مامان پینگیل
24 مرداد 90 17:25
سلام منا جون درسا حالش چطوره
الهی این تکون خوردنا خیلی شیرینن. الهی زود بیاد تو بغلت و لذتشو ببری راستی برا سیسمونی اش چیزی نگرفتی عکس بزرای برامون کیف کنیم؟


سلام مریم جون
درسا خوبه و تکوناش داره روز بروز بیشتر میشه و دوست داشتنی تر و خواستنی تر!
هنوز چیزی نگرفتم چون اینجا هوا خیلی گرمه و هر وقت میرم بیرون زود بر میگردم گذاشتم تو مهر ماه که گرما کمتره خرید کنم
الهام مامان رامیلا
24 مرداد 90 19:40
888888888888888888
888888888888888888
______888888
______888888
______888888
______888888
______888888
______888888
______888888
______888888
888888888888888888
888888888888888888

______8888888888
____888888888888888
__888888822222228888
_88888822222222288888
888888222222222228888822228888
888882222222222222288222222222888
8888822222222222222222222222222288
_8888822222222222222222222222222_88
__88888222222222222222222222222__888
___888822222222222222222222222___888
____8888222222222222222222222____888
_____8888222222222222222222_____888
______8882222222222222222_____8888
_______888822222222222______888888
________8888882222______88888888
_________888888_____888888888
__________88888888888888
___________888888888
____________8888888
_____________88888
______________888
_______________8


888888______888888
888888______888888
888888______888888
888888______888888
888888______888888
888888______888888
_888888____888888
___888888888888





قربون شما خواهر هنرمدم

نانی
25 مرداد 90 14:05
ممنون که بهمون سر زدی منا جون . دوست داشتین خوشحال میشم تبادل لینک کنیم


سلام نانی جون
حتما خانمی
مامان ماهان
26 مرداد 90 0:31
ای جان
6 ماهگی مبارکههههههههه خانمی
دخملون کم کم داره بزرگ میشه ها


آره عزیزم دیگه داره واسه خودش خانمی میشه این دخمله!
مامان اميرمهدي كوشمولو
28 مرداد 90 1:18
قربون دخملي و مامانش
اين فسقليا كلا بابايي تشريف دارن و دختر پسر هم نداره ظاهرا!!! پسملي ما هم همينجوري بودن!!!
تازه اين اولشه.. اين پسمل خان بدنيا هم اومدن فقط با صداي بابايي آرووم ميشدن انگار نه انگار كه اينجانب مامانشون بودم!!!!!
البته حتما ميدوني كه بيشتر به خاطر اينه كه تن صداي باباها بمه و تو فضاي مايع بيشتر شنيده ميشه...
خدا حفظش كنه عشق كوچولوتون رو


سلام مامانی
منم تو کتاب خونده بودم که جنین بیشتر به صدای پدر رفلکس نشون میده تا مادر و واسه خودم هم تا حالا ثابت شده منکه هرچقدر قربون صدقش میرم و واسش شعر میخونم خانم تازه با کلی ناز یه تکونی به خودش میده اما وقتی صدای باباش یا بابابزرگش را میشنوه همچین به جنب و جوش می افته که نگو!
مامان روژان و ني ني تو دلش
29 مرداد 90 11:48
منا جان سلام . معذرت ميخواهم كه بهت سر نزدم راستش دخترم انقدر شيطونه كه اصلاً وقت نميكنم كارهاي ديگه بكنم بعضي وقتها يادم ميره كه يك ني ني ديگه تو دلم هست. از اينكه از تكانهاي درسا لذت مي بري خوشحالم منهم همينطورم خيلي حس عجيبيه دوستش دارم . راستي شوهر من هم اهوازيه من تمام عيد را اونجا بودم هوا خيلي گرمه مواظب به خودت باش اگر چيزي خواستي بهم بگو من از تهران برات تهيه ميكنم نگران چيزي نباش



سلام مامانی خوبی عزیزم؟نی نی خوبه؟
بهت حق میدم خیلی سخته که هم باردار باشی هم یه دخمل جیگر مثل روژان داشته باشی .مواظب خودت و نی نی تو دلت که فکر کنم هنوزم بدون اسمه باش!
چه جالب حتما اگه اومدی اهواز خبرم کن خوشحال میشم از نزدیک تو و روژان جون را ببینم
مهتاب
2 شهریور 90 10:33
مسجد النبی ه


واقعا؟مرسی از توجهت مهتاب جون