بی صبرانه منتظرتم!
نه ماه دوتایی بودیم و یکی شمرده میشدیم عزیز من ! خوشحال بودم که نصف جامو بهت داده بودم یک جای مجانی با تمام امکانات تو هم مستأجر خوبی بودی! ساکت و آرام بعضی وقتها از سر ِ دوستی ، تلنگری به دیوار میزدی آره من میشنیدم داشتی بزرگ می شدی بار و بندیل سفر را می بستی آخ که چقدر دلم برای آن لحظه ی شیرین بی تاب بود آن لحظه که تو بیایی ...... &n...
نویسنده :
منا مامان الینا
10:11