به نیت شفای همه کوچولوهای بیمار . بسم الله...
بعد از اونهمه روزهای سخت ، روزنه امیدی توی دلم باز شده خدایا شکرت.
الینا را بردم تهران و به سختی تونستم از دکتر غفرانی اولین متخصص مغز و اعصاب اطفال یه وقت ویزیت بگیرم . دکتر غفرانی همه داروهایی که تا حالا به الینا میدادم و تشنجش را برطرف نکرده بودند را رد کرد و بهم گفت که الینا بدترین نوع تشنج را داره و دوره درمانش ممکن طولانی بشه و یه سری داروی جدید تجویز کرد و خدا رو هزار مرتبه شکر از روزی که الینا داروهای جدید را مصرف میکنه دیگه تشنج نکرد و من همش افسوس میخورم چرا زودتر از این الینا را نبردم تهران و چرا هر وقت به دکتر عزیزی میگفتم که الینا را میخوام ببرم تهران با اطمینان کامل بهم میگفت : میخوای برو تهران اما مطمئن باش بری اونجا بهت میگن دوباره بیای پیش من! و با این حرفش من برای رفتن به تهران دچار تردید میشدم حتی آخرین باریکه صبح زود الینا تشنج بدی کرد و منم تو خونه تنها بودم و مجبور شدم دوباره ببرمش بیمارستان بازم به دکتر گفتم یه معرفینامه از شرح حال الینا بنویسه میخوام ببرمش تهران بازم گفت : حالا که خیلی اصرار داری ببرش بعدا نگی چرا نبردمش! !!!!!
ای خدا دلم خیلی پره از این دکترها آخه غرور و تکبر تا کجا تا جایییکه بخوای با جون یه طفل معصوم بازی کنی!
تو این مدتی که الینا مریض شده بود و پام به بیمارستان و مطب دکترها باز شد بچه های کوچولوی زیادی را دیدم که حالشون اصلا خوب نبود خصوصا این آخری تو مطب دکتر غفرانی و اکثر مثل من از شهرستان اومده بودند ، آراد 7 ماهه با اون چشمهای آبی خوشکلش از کرمانشاه که تمام بدنش در اثر تشنج از کار افتاد بود و حتی نمیتونست شیر بخوره و یه لوله از بینی اش رد کرده بودند و مامانش با سرنگ بهش شیر میداد، یه پسر 11 ماهه از شمال که اونم بدنش شل شده بود و تو پتو پیچونده بودنش چه چشمهای قشنگی داشت بیچاره پدرش خون گریه میکرد و میگفت پسرم تازه یاد گرفته بود راه بره و چقدر سخته که ببینی بچه ات میخنده دست میزنه و داره راه میره بعد یهو همه جای بدنش فلج بشه (خدا بهشون صبر بده)، اون یکی از اصفهان ، شیراز ، نوزاد 1 ماهه از کرمانشاه و .... وضعیت سلامت بچه هاشون بخاطر درمان اشتباه دکترها خیلی بد بود و من با دیدن اونها غم خودم یادم میرفت و غصه اونها هم رو دلم سنگینی میکرد همشون هم زیر 1 سال بودند با یاد آوری چهره معصومشون دلم به درد میاد
به لطف خدا و دعای همه عزیزان الینا حالش بهتره . خدایا شکرت
اما یه خواهش کوچولو از همه اونهایی که اینجا رو میخونن و به الینای من لطف دارن و میدونم بخاطر دعای دلهای آسمونیشون بوده که الینا داره حالش بهتر میشه ، دارم :
میخوام اگه خدا یاری کنه و همه همت کنن به نیت سلامتی همه کوچولوها بخصوص کوچولوهای بیمار ختم 1300 آیه الکرسی بذارم هر کس هر چندتا که میتونه اینجا بگه وقتی 1300 تا شد ختممون را بخونیم . بسم الله ......
این یکی از آخرین عکسهایی هست که در ایام عید تو مسافرتمون به پلاژهای سد مارون از الینا گرفتم تو این مدت اینقدر گرفتار بودم که حتی وقت نکردم از الینا عکس بگیرم
بعدا اضافه شد: یه نکته ای که واسه من جلب توجه میکرد این بود که غیر از الینا 3 تا از نی نی هایی که اومده بودندمطب دکتر، بعد از واکسن 4 ماهگی دچار تشنج شده بودند ، مامان نوید به مرکز بهداشتی که واکسن الینا را زدم رفته بود و در مورد واکسنها پرسیده بود گفته بودند واکسن ها را از هند وارد کردیم . ای خدا اینقدر بدبخت شدیم که واسه بچه های کوچولومون از هند واکسن وارد میکنن!!!!نمیدونم تو این واکسنها چی میرزن که این بلا سر بچه هامون میاد فعلا که دکتر گفت الینا هیچ واکسن دیگه ای را نباید بزنه خدا به همه نی نیها رحم کنه