الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

الینا فرشته کوچولو

انرژی +

  سلام به دوستای گلم اینروزها انگار زندگیمون روی دور تند ! یه مدتی درگیر پیدا کردن داروهای الینا بودم که بازم کمیاب شده بودن و یکی از قرصهاش که فقط واسه یه روزش مونده بود توی دقیقه نود و بعد از کلی استرس و سفارش به  اقصی نقاط ایران!! پیدا کردم !!!یه سری دیگه رو  دو روز پیش پدر شوهرم واسمون تهیه  کردند ، خدا رو شکر اینبار به خیر گذشت! این چند روزم که درگیر یه کاری هستم  که اگه بشه خیلی خوبه به لطف و رحمت خدا ایمان دارم  و میدونم تنهامون نمیذاره اما از شما دوستهای گلم میخوام که  برامون  انرژی مثبت بفرستید تا توی کارمون گشایش بیافته با همون دلهای مهربون تون که همیـــــــ...
27 بهمن 1392

با من بمان ...

چشمـــاتو باز کردی  دنیـــــــــــــــــــام زیر و رو شد چشماتو بستـــی و بــاز تاریـــــــــــــــــــــکی هام شروع شد موهات کهکشونــــــــــــــــــــا ، چشمات ستاره هـــــــــــــــــــــــــــاتَن منظومه هــــــــــای شمسی جفت گوشوارهـــــــا تَن   کی بین ِ مهربونـــــــــــا مثل تو مهــــــــــــربونه نا مهربونی با تـــــــــــــــو ،  بد نیست بــــــــــــــــــــــــد شـگونه    با مـــــــــــن بمان      بامن بمـــــــــــان .... . . . اولین ماه آخرین فصل سال داره کم کم به آخراش میرسه روزهای سرد زمستون دارن تند تند میگذرن ، چیزی دیگه تا پایان سال نمونده ای...
23 دی 1392

این دخمله یا پسره؟؟!!!

هوا اینجا حسابی سرد شده شاید همین سرما هم مننو تنبل کرده واسه نوشتن  کلی حرف واسه گفتن دارم اما مغزم یخ زده  و به یه چیز بیشتر فکر نمیکنم اونم اینکه بالاخره الینا کی میتونه به تنهایی راه بره ، الینا دو سالش شده اما هنوز .... بگذریم ....  به خودم قول داده بودم اینجا حرفی از غم نزنم  بذارید این غم تو دل بمونه  به امید اینکه همونجا مدفون بشه و اینهمه غم و حسرت فراموش شه  و خونه دلم پر از شادی بشه   . . تو این فکر بودم که با هر بهونه یه بار آسمون رو بیارم تو خونه حواسم نبود که به تو فکر کردن ، خودِ آسمونه * . . امروز میخام ماجرای کوتاه کردن ...
26 آذر 1392
12157 0 57 ادامه مطلب

تولدتون مبارک بهونه های زندگــــــــــیم

امروز تولد نوید مهربونم و الینا عشق و بهونه زندگیم  . نوید جونم عزیز ِ دلم ،مهربونم ، تولدت مبارک . الینای ِ من ، نفسم عمرم ، تولدت مبارک ، دو ساله شدنت مبارک نفســـــــــــــــــــــــــــــم       یادش بخیر چقدر تو دوران بارداری به دکترم اصرار داشتم که حتما تولد نی نی گوگولیمون روز تولد باباش بشه و همینم شد . آذر ماهی های دوست داشتنی من  ، عاشــــــــــــــــــــــــــقتونم    * از همه دوستهای گلم که از من زرنگتر بودن و تو نظرات  پست قبل  تولد الینا را تبریک گفتن ممنـــــــــــــــــونم       ...
10 آذر 1392

یا حسین (ع)

 محرم و  پرچم هایی که مزین به نام متبرک امام حسین (ع) و ابولفضل عباس(ع) و مراسم سینه زنی و زنجیر زنی و صدای سنج و دمام دسته های بوشهری و اون ریتمشون که  شنیدن صداش قلبم تند تند میزنه ، مراسم طفل شیرخواره علی اصغر ، مراسم تاسوعا ، پختن نذری روز تاسوعا ، سینه زنی های عاشورا ، شام غریبان و روشن کردن شمع و طلب حاجت همه و همه اینها بوی محرم میدن ، بوی کربلا ، یاد و خاطره اون باری که برای اولین بار و فقط همون یک باردستم به ضریح متبرک امام حسین (ع) رسید ، یاد اون شب آخر وداع توی حرم ابولفضل عباس (ع) که همه کاروانهای ایرانی جمع شده بودند و با صدای بلند طلب عفو و بخشش میکردن و عاجزانه میخواستند که یه بار دیگه بتونن...
25 آبان 1392

قربون مست نگاهت ....

  امروز سومین سالگرد ازدواج من و نوید   پارسال که یه همچین روزهایی الینا را برای تزریق آمپول بیمارستان بستری کرده بودیم ، با اون حال و هوا و استرسهایی که داشتم توی همچین روزی نوید حسابی با کادوی قشنگش سوپرایزم کرد، و حسابی خاطره ساز کرد اونروزم رو اما امسال که تا همین لحظه هیچ خبری نیست که نیس! خانمی که شما باشی عرض کنم خدمتتون که صبح با کلی استرس چند بار پشت سر هم هی تکرار میکرد : منا امروز بارونیه  ، حواست باشه آروم رانندگی کن، با احتیاط برون، سرعت نرو !!! منم فقط میگفتم : چشششم!چشششم عاقا حواسم هس! بعدشم دخمل گلم را برداشتم بردم گذاشتم خونه مامان جونش ،  عسیس دلم از ماشین که  پ...
11 آبان 1392

However far away I will always love you

  چند روز پیش داشتم فیلم Because I Said so  را نگاه میکردم ، داستان فیلم در مورد رابطه یک مادر با سه دخترش و بخصوص دخالتهای مادر  ( بابازی قشنگ دیان کیتن )در زندگی خصوصی دختر کوچکه بود ، یه جاییی دخترا از دخالتهای مادرشون توی زندگیشون ناراحت میشن و با مادر دعوا میکنن و مادره  با دلی شکسته جمله ای گفت  که تا همیشه تو ذهنم میمونه که:   یک مادر هیچوقت نمیتونه دست از عشق بچه هاش برداره و این عشق از روزی که بچه ها  متولد میشن تا زمان مرگ مادر توی قلب مادر میمونه و با بزرگ شدن بچه ها  بزرگ و بزرگتر میشه  ، و درسته که بچه ها بزرگ میشن و از کنار  مادر میرن  اما اون عشق تا همیش...
7 آبان 1392