هفته بیست و هشتم دوباره دخترم اسم دار شد!
دختر جونم تو الان بیست و هشت هفته ای شد! و در این هفته پردۀ روی چشم های نازت کنار میره و میتونی چشمان زیبات را باز کنی.
الان دیگه وارد هفت ماهگی شدیم من و تو ! چیز دیگه ای نمونده 7 8 9 !
دیشب تولد علی و کوثر بچه های دایی محمدت بود چون اونا تهران زندگی میکنن جشن را خونه مامانم گرفته بودند جای تو کنار بقیه نوه های فسقلی مامانم خیلی خالی بود عسسسسیسسسسم اتاق را خیلی قشنگ تزئین کرده بودند و خاله ها گفتن انشالا سال دیگه واسه تولد دخمل کوچولوتون همینجا جشن میگیریم. انشالا!
یه خبر دیگه اینکه من و بابات واست یه اسم قشنگ انتخاب کردیم:
الینا
معنی: نیکویی و نعمت برای ما
اسم جدیدت را به بقیه نگفته بودیم و من روی کادوهایی که واسه علی و کوثر خریده بودم کارت تبریک چسبونده بودم و نوشته بودم: از طرف الینا جون
وقتی مائده داشت کادوها رو باز میکرد و رسید به کادوی ما خوند که علی جان تولدت مبارک از طرف الینا
همه با تعجب پرسیدند الینا کیه؟
منم اشاره کردم به شکمم و گفتم دختر منه!
و اینطور شد که اسم جدیدت را به بقیه اعلام کردیم !
پی نوشت:
وقتی داشتم تغییرات جنین را در هفته 28 میخوندم و در مورد چشمهای جنین نوشته بود یاد چشمهای قشنگ ملینا جون فرشته کوچولوی مریم جون افتادم که الان 1 ماه و 20 روز سن داره و از همتون میخوام تا با دلهای پاکتون واسش دعا کنید که مجرای چشماش باز بشه و چشمهای قشنگش چراغ زندگی مامانش بشه