الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

الینا فرشته کوچولو

میم مثل مادر

1390/3/3 10:15
1,901 بازدید
اشتراک گذاری

 

در آسمان آبی دلم، جایی برای ابرها نیست

مادرم! دعایم کن که با دعایت ، دلم خانه دردها نیست

 

امروز ٣ خرداد تقویم را که نگاه کنی نوشته ولادت حضرت فاطمه(س) روز زن روز بزرگداشت مقام مادر و پایینترش نوشته فتح خرمشهر .

تقویم زندگی من را اگه نگاه کنی نوشته روز تولد منا!

از ٣خرداد ٨٩ تا ٣ خرداد ٩٠ تقویم زندگی من اتفاقهای زیادی را ثبت کرده ، از شب تولد پارسال که یه عالم غم دنیا نشسته بود توی دلم و جای خالی پدر را که هنوز دو ماه از رفتنش نگذشته بود و هنوز خونه پر از عطر تنش بود.

پنجشنبه 3 تیر عازم نجف و کربلا شدیم و شنبه 5 تیر توی قبرستان وادی السلام بالای سر بابا روز پدر را با خرما و قرآن و گریه های مادر جشن گرفتیم. 

24 مرداد که اولین بار نوید بهمراه خانواده اش امدن خواستگاری . مسج حسام هنوز روی گوشیم هست که نوشته :"یادت نره روشون چایی بریزی اگه نریزی از همون اول میزنن تو سرت !بریز که حساب کار دستشون بیاد.10 دقیقه دیگه هم قبل ازینکه برن خبرم کن تا با چند تا از دوستام بیایم بریزیم سرشون! " اینم از ابراز لطفی که خواهر زادم از همون ابتدا نسبت به نوید داشته!و من که تا انروز هنوز سیاه پوش پدر بودم بدون هیچ آرایشی از سر تا پا سیاه پوشیده و من که آخررررره اعتماد به نفسم تو دلم میگفتم حتمن من را با این قیافه و این ابروها نمی پسندن!

شب 27 شهریور در بین گریه های مادر که اشک شوق ودلتنگی بود با درخواست برادر بزرگتر پیراهن عزا را بعد از6 ماه  از تن در آوردم.

28 شهریور من و نوید برای اولین بار با هم رفتیم بیرون اونم واسه دادن آزمایش خون !

1 مهر عقد کردیم

11 آبان مراسم ازدواج

15 فروردین متوجه شدیم که باید منتظر مسافر کوچولویی که هدیه خداوند است باشیم.

دیشب داشتم تموم این اتفاق ها رو مرور میکردم  و  در این تقویم یکساله زندگی من هرچند با غم غصه ویه دنیا تنهایی شروع شد،

اما امسال در شب تولدم کنار مهربونترین  و دوست داشتنی ترین مرد زندگیم هستم و شاید باورتون نشه که من عاشق حالت صورت نوید هنگام خواب هستم چون همیشه تو خواب یه لبخند ملیحی رو لبهاش نقش میبنده و هر روز صبح که از خواب بیدار میشم دوست دارم ساعتها به صورت مهربونش نگاه کنم 

امسال منتظر شکفتن اولین گل زندگیمون هستیم و من واسه زودتر دیدنش و درآغوش گرفتن و بوییدنش لحظه شماری میکنم

پارسال پدرم را از دست داده بودم اما امسال پدر شوهری مهربون درام که همیشه تو نگاهش میتونم مهر و محبت پدرانه را ببینم و از روز اول از من خواست بابا صداش بزنم و من هروقت واژه بابا رو به زبون میارم لبخند پدرم را توی چشمهایش میبینم و در جواب میشنوم بله بابا جان بگو!

امسال مادر شوهری دارم که به جرات میگم نمیتونم و نمیدونم با چه کلمه ای توصیفش کنم فقط میتونم بگم به معنای کلمه مادره ! بین من و او  از روز اول رابطه مادرشوهر و عروس نبوده بلکه از همون روز اول او من را دختر نداشته خود میداند و من به احترام این حس مادرانه ی او ، مامان صدیش میزنم.مادری زیبا و جوان و پر انرژی و در عین حال دلسوز و دوست داشتنی  و خوش قلب برای من .

 داشته های امسالم بهترین هدیه تولدم هستند. خدایا برای همه داشته هایم تو را شکر میگویم.

 

روز مادر را به تمام مادرهای مهربون دنیا تبریک میگم بخصوص به اعظم جون،سحری و نباتش، پرنیان خانم،سعیده و کوچولوهاش،سحر و نی نی  و مامان امیر مهدی کوشمولو خوردنی !

امیدورام سالهای سال کنار دسته گل هاتون اول از همه سالم و سرحال و پر از انرژی و در عین حال با آرامش زندگی کنید.

زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه “مادر” است

زیباترین خطاب “مادر جان” است

“مادر” واژه ایست سرشار از امید و عشق

واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید

روزت مبارک مادر . . .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

mohammad
3 خرداد 90 11:03
mibini mona khoda cheghad mehraboone.khub yadam hast ruzhaee ro ke az babaye marhoomet mineveshti o hala baade yek sal az tavalod minevisi.

tavalodet va rooze madar ro behet tabrik migam.


قربون خدا برم میدونم هر چی الان دارم از لطفی بی اندازش به بنده هاشه
مرسی محمد
یک زن
3 خرداد 90 11:09
اول از همه تولدت و روز زن مبارک وهمزمانی این دوتا رو در سالی که مامان شدی بهت خیلی تبریک می گم و امیدوارم نی نی جونت به وقتش سالم وسلامت بدنیا بیاد و کنارهم زندگی خوب و شیرینت، شادتر و شیرینتر بشه. دوستت دارم تنها دوست همیشگی من.


مرسی خاله اعظم دوست دارم دوستیمون تا آخر عمر باشه و هر وقت پیر شدیم بشینیم و پشت سر شوهرامون و از دست نوه هامون غر غر کنیم!
تابا
3 خرداد 90 11:12
منای عزیزم تولدت و اولین سال مادر شدنت را صمیمانه تبریک می گم
شادی تو را آرزو دارم
دوست دارم ...



ممنونم تابا جون
منم یه عالمه دوستت دارم و هر وقت دلم واست تنگ میشه میشینم فیلم عروسیمون نگاه میکنم که چقدر شاد بودی
سحر
3 خرداد 90 11:13
سلام عزیزم

مرسی از لطفت

روزت مبارک مامان منا

امیدوارم کوشولوی خوردنیت سالم و سر حال باشه

سایتون مستدام

بوسسسسسس


سلام
مرسی سحری


پرنیان
4 خرداد 90 9:38
سلام منا جان
اول ممنونم ازت برای ابراز لطف و محبتت.
میدوارم خدا رحمت کنه پدر بزرگوارت رو . روحش شاد باشه
امیدوارم در کنار همسرت همیشه عاشقانه زندگی کنی و همیشه برات یک دونه ی قلبت باقی بمونه.

و بعد روزت مباررررررررررررررررررررک


سلام پرنیان جان
مرسی خانمی بابت آرزوهای قشنگت و تبریک روزم!
پرنیان
4 خرداد 90 9:40
سلام مونا عزیزم
یک عالمه برات نوشتم انگار که ثبت نشد ...




سلام عزیزم چرا هستن ایناهاش ببین
صبا
7 خرداد 90 16:15
سلام عزيزم.باتاخيرروزمادرروبهت تبريك ميگم وواسه سلامتي خودت وفينگيليت دعاميكنم.
ممنون كه به من سرزدي.راست ميگي بارداريمون همزمانه به فاصله چندروز.
منم دوسال ماهشهرزندگي كردم.ميتونم تصوركنم گرماوشرجي اهوازچطوره.اميدوارم بهت سخت نگذره[h

سلام صبا جان
روز تو هم مبارک مادر جان!
ماهشهر هم هواش بدتر از اینجاست
خوشحالم که بهم سر زدی مواظب خودت و نی نی کوچولوت باش و زیاد سخت نگیر
مامان اميرمهدي كوشمولو
7 خرداد 90 17:09

تولدت هزارووون بار مبارك منا جونم...
اميدوارم كه هميشه زندگيت پر از شادي و خاطرات خوب باشه و هيچ روز بد نبيني گلم
خدا مامان خودت و مامان باباي همسرت رو و البته همسرجان و فينگيلي رو برات نگه داره..
روزت هم مبارك مامان توراهي
ممنونم بابت تبريكت.. خوشحالم كردي



مرسیییییییییییی هزار تا
اون کوشمولو خوردنی ات را هم از طرف من رو اون لپهای گلیش ببوس حتما
sahar
8 خرداد 90 0:42
چنانچه پاچه خواری دخترت و شیرین عسل بازیاش در خصوص مادرشوهر به خودت بره و ایضا قیافه ش شبیه اون عکسه بشه گفته باشم که بازم نخواستم ....
بچه ت پسره ... وایسا ببین ....


اوهوووووو فکر کردی حتی اگه دخترم رو دستم باد کنه دست تو نمیدمش!
فعلن که همه میگن احتمالن دختره ! توهم الکی دلت صابون نزن و از حالا زتبیل نذار!
پرنیان
8 خرداد 90 10:27
سلام منا عزیزم
این کتاب رو باید وقتی بخونی که تصمیم داری بچه ی دومت رو بیاری. نه الان
اوریانا فالاچی دردهای زندگی رو داره برای یک جنینی که قراره بدنیا بیاد بازگو می کنه. و این الان توی شرایط تو شاید روحیه ات رو خراب کنه ولی وقتی تصمیم گرفتی بچه ی دوم رو بیاری این کتاب رو بخون تا شاید از تصمیمت منصرف بشی. به نظر من توی این دوره از زندگی یک فرزند کافیه و اونائی که فرزند دوم رو می یارن برای من خیلی تعجب برانگیزه . با مشکلات زیاد اجتماعی و اقتصادی که مردم دارن به نظر من یک خودخواهیه که زوجها بخوان بچه ی دوم رو بیارن . وقتی داریم یک انسان رو خلق می کنیم باید تا آخر آخرش رو فکر کنیم باید تمام تلاشمون رو بکنیم برای موفقیتهاش برای سلامتی جسم و روح و روانش ... و این خیلی هزینه های مادی و معنوی به همراه داره.



سلام پرنیان جان
مرسی از لطف و توجهت عزیزم
منم با نظرت موافقم و یه بچه کافیه نه بخاطر سختی بزرگ کردنش که بالاخره هر بچه ای خوب و یا بد بزرگ میشه اما وقتی به جامعه و اتفاقهای بدی که کم نیستن نگاه میکنم از آینده ای که منتظر من و کودکم هست نگران میشم
نوید که قبل از بارداری من بطور کل با بچه مخالف بود و همیشه میگه ازین میترسم که وقتی بزرگ بشه بهم بگه چرا شما من را به این دنیا آوردید؟
منم معتقدم همین یکی کافیه چون بدون بچه زندگی معنی نداره
مامان عیسی
8 خرداد 90 11:06
سلام عزیزم
پستت اشک را به چشمم آورد
خدا پدرت را رحمت کنه خدا را شکر که این همه خوشبختی بهت داده
انشاالله به سلامتی زایمان میکنی و کوچولوت را در آغوش میگیری و لذتش را درک میکنی
تولدت و روزت مبارککککک عزیزم


سلام خانمی
به خونه نی نی من خوش اومدی
مرسی عزیزم
یک زن
8 خرداد 90 11:22
مامانیه تنبل زود باش بنویس.


باش مینویسم به زودی!
سحر
8 خرداد 90 12:56
منا عزیزم
تولد تو هم مبارک جیگرررررررررررررررررررر

یه عالمه بوس واسه مسافر کوچولو




مرسی سحر جون
بوسه هات ازراه دور رسیدن
sahar
8 خرداد 90 14:00
به منم همه میگفتن بچه ت دختره
تو سونوگرافی سه بعدی شومبولشو با جفت چشمای خودم دیدما
ولی بسکم همه میگفتن تو دختر میزایی میگفتم نی نی دختره نه اون شومبول نبوده من شومبول دیدم !!!
سلامت باشه مونای خوبم و بلند اقبال و عاقبت به خیر .
منو خیییییییییلی دعا کن.
دعای زن باردار خیییییییلی خفن میگیره ...
نه که خودت تحفه ای باشیااااااا
به حرمت اون معصوم خدا بهت نه نمیگه ...



ای خدا از دست تو سحری!!!!
ای خدا واسه اینکه روی این سحر کم بشه هر چی حاجت داره برآورده کن و هرطور خودت میدونی رو براهش کن و مللللتی را ازدست وراجی هاش نجات بده
همه خواهرا بلند بگن آمممممممممممین




sahar
9 خرداد 90 12:23
ملللللللللت از دست وراجی های سحر راحت بشو نیییییییییییییییییییسسسسسسسسسسستییییییییییییییییییییننننننننننننننننننننننننننننن
گفته باشم که دلتونو بیخود صابون نزنین ...

عجالتا دعا کن . حرف اضافه هم موقوووف !!!!!!


دیشب بعد از نمازم واست دعای مخصوص کردم خلاصه حواست باشه سحر همین روزاست که یه بلا ملایی سرت بیاد!
مونا (مامان النا )
9 خرداد 90 20:43
سلام عزیز دلم ممنونم که به ما سر زدی
ایشالله نی نی ات به سلامتی دنیا بیاد
خدا پدر بزرگوارت رو رحمت کنه و خیلی خوشحالم که از زندگیت راضی هستی
امیدوارم خدا همه ی خوشی های دنیا رو بهت بده
با اجازه لینکت کردم


سلام مامانی النا خوشکله
مرسی عزیزم
منم لینکت میکنم که هر روزبیام و دخمل خوشکلمون را ببینم
حریر
10 خرداد 90 10:06
سلام منا جان
خوشحالم که با وبلاگت آشنا شدم
انشالله که به سلامتی بار شیشه ات رو به مقصد می رسونی
این دوران برای مادر خیلی دیر می گذره مخصوصا ماههای آخر اما وقتی اون کوچولو پا به این دنیا می گذاره احساس مامان شدن به قدری شیرینه که همه سختی ها رو فراموش می کنی
حالا اسم این کوچولو قراره چی باشه؟؟


سلام حریر جان
به خونه نی نی من خوش اومدی عزیزم
منم منتظر حس کردن شیرینی اون لحظه هستم
راستش چون هنوز معلوم نیست این فینگیلی ما چیه و چیکارس! اسمی واسش انتخاب نکردیم شما میتونی همین فینگیلی صداش کنی!








سيدمهدي
23 خرداد 90 2:05
سلام.خواهري جان وبلاگ خوشگلي داري.مخصوصا خوشملت خوشگلتره .سر بزني خوشحال ميشم.


سلام سید
من سر میزنم اما نمیتونم نظر بذارم