الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه سن داره

الینا فرشته کوچولو

191 روزت شد دخترم!

1391/3/21 10:31
5,576 بازدید
اشتراک گذاری

با خودم عهد بسته بودم تا الینا حالش کامل خوب نشه اینجا چیزی ننویسم از آخرین پستی که گذاشتم 1 ماهی میگذره از مریضی الینا 2 ماه ،  اما هنوزم الینا تشنج میکنه حتی با نسخه ای که دکتر غفرانی داد بازم الینا تشنج کرد  شاید اون موقعی که دکتر غفرانی بهم گفت :خانم دخترت بدترین نوع تشنج را داره و دو تا نسخه و هر نسخه 3 دوره درمان تجویز کرد باید انتظار همچین روزهایی را میداشتم که الینا به این زودی قرار نیست خوب بشه!

ذهنم آشفته بازاره با مریضی الینا تموم زندگی ام زیر و رو شده تو این مدت هیچ لذتی از بچه داری نبردم   شبها تا صبح بیدارم و یاد روزهای خوبی می افتم که الینا حالش خوب بود  انگار از اون روزها صد سال میگذره  به این فکر میکنم یعنی میشه دوباره الینا حالش خوب بشه؟

همیشه عاشق بچه ها بودم حتی قبل از باردار شدنم و از روز اولیکه این وبلاگ را نوشتم الینا یه نقطه کوچولو تو دلم بود چقدر ذوق و شوق داشتم که زودتر بدنیا بیاد و واسه دیدن روی ماهش روزشماری میکردم  و از وقتی به دنیا اومد همه سختی های بچه داری را تحمل کردم و  منتظر روزی بودم که دخترم به روم بخنده اسمش را صدا بزنم و با چشمهای قشنگش تو صورتم نگاه کنه با سرو صداهاش خونمون را پر از شادی کنه هیچوقت صحنه اولین باریکه واسه من و نوید با صدای بلند خندیدی از جلوی چشمام محو نمیشه  ای کاش اون شبی که اولین صدای خنده ات تو خونه پیچید هیچ وقت صبح نمیشد .

الینا جونم امروز ١٩١ روزت شد عزیز دلم اما

 الینا جون عزیز دلم پس اون خنده هات کو ؟ اون ذوق کردن ها وقتی بات بازی میکردم کو؟ چطور شد که یک شبه جای اون نگاه قشنگ که من عاشقش بودم را این نگاه بی تفاوت و چشمهایی که از اثر داروهایی که تا همین دیروز بازم 3 بار تشنج کردی و من چاره ای جز این ندارم که تو حلقت بریزم همیشه خمار و خواب  آلودن را گرفته ؟ خدایا چقدر تو این مدت صدات زدم حتی صدام را تا در خونه کعبه ات هم رسوندم اما تو بازم نشنیدی ! خدایا یعنی سهم من از بچه داری همینه ؟ سهم بچه من از سلامت همینه؟ بجای اینکه با لذت به بچه ام نگاه کنم همش با نگاه پر از استرس که مبادا تشنج کنه با هر تکون دستش و با هر حرکت مردمک چشمش تمام دلم میلرزه اینه لذت مادر شدن من؟ دلم خیلی پر خدا خیلی .

چیزی که همیشه دلم را آزرده کرده و با یاد آوریش دلم ریش ریش میشه اینکه قبل از اینکه الینا را ببرم تهران 3 روز رفتیم مشهد و همش دعا میکردم که امام رضا الینا را شفا بده

 

یادمه عصر 5شنبه بود و الینا تو هتل خیلی حالش بد شد همونجا توسل کردم به امام رضا و از امام رضا شفای الینا را خواستم و داروهای الینا رو قطع کردم و  نیت کردم شب جمعه با الینا بمونم تو حرم وتا  الینا حالش خوب نشه از حرمش پام رو بیرون نذارم الینا تو بغلم بود و دعای کمیل را تو صحن روبروی گنبد طلایی امام رضا خوندم تو چشمهای الینا که نگاه میکردم گنبد طلایی امام رضا رو میدیم نگاهش به گنبد بود که تو بغلم خوابش برد مداحی که اونشب مییخوند با مداحیش اشک همه را در آورده بود و امام رضا را قسم داد به علی اصغر که همه بچه هارا شفا بده ،چقدر اونشب دعا کردم و گریه کردم بعد از اون رفتم دار الاجابه جاییکه میگن فرشته ها در اون محل فرود میان و من همش از فرشته ها  میخواستم که بخدا بگن که  فرشته کوچولوم را شفا بده .

الینا خواب بود و من تا صبح بالا سرش قرآن و دعا میخوندم انگار به دلم الهام شده بود که الینا دیگه تشنج نمیکنه و تا فردا ظهرش تو حرم بودم حدود 22 ساعت موندم تو حرم و الینا هیچ دارویی را نگرفت و تشنج نکرد و موقع بیداریش حالش از روزهای قبلش خیلی بهتر بود و یاد گرفته بود هر وقت میبردیمش نزدیک پنجره فولادی دار الاجابه با دستهای کوچولوش ضریح را میگرفت و شروع میکرد با زبون خودش حرف زدن الهی قربونش برم انگار با زبون خودش دعا میکرد بعد از مدتها از ته دلم خوشحال شدم  و رفتم روبروی ضریح امام رضا 2 رکعت نماز شکر خوندم کلی نذر کردم که وقتی برگردم اهواز ادا کنم و با دلی پر از امید از حرم امام رضا اومدیم بیرون . عصرش پرواز داشتیم و باید میرفتیم تهران ، اما ساعت 8 شب که رسیدم فرودگاه تهران الینا دوباره تو بغلم تشنج کرد دوباره دنیام تیرو تار شد حس کردم نفسم سنگینی میکنه تمام طول مسیر  از فرودگاه تا خونه داداشم به این فکر میکردم که آخه چرا چرا امام رضا الینای من را فراموش کرد؟چطور وقتی الینا تو حرم بود و زیر سایه لطف امام رضا هیچ تشنج نکرد من که نیتم را صاف کرده بودم و اول از خدا و بعد از امام رضا شفای الینا را خواستم و حتی داروهاش را هم قطع کرده بودم اما.............

تو این هر وقت فرصت میکردم به وبلاگ دوستهای الینا که همه تقریبا همسن هستن سر میزدن با خوندن مطالبشون الینا را تجسم میکردم که اگه حالش خوب بود حتما اینجوری از من و باباش دلربایی میکرد و منم میتونستم مثل بقیه با لذت از بچه داری بنویسم اما سرنوشت برای من و الینا یه جور دیگه رقم زده و بدجوری هم  در حق ما نامردی کرده 

شاید دیگه اینجا رو تعطیل کنم نمیخوام خاطراتی که برای الینا مینویسم پر از غم و غصه باشه نمیخوام به بهونه دیدن وبلاگش به بقیه وبلاگها سر بزنم و با خوندنشون خون به دلم بشه به اندازه کافی غصه رو دلم تلنبار شده اینجا قرار نبود غم خونه من باشه!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (57)

الينا گلينا
21 خرداد 91 10:40
اميدوارم دختر نازت زود زود خوب بشه و خنده دوباره روي لباتون بشينه.
صبا
21 خرداد 91 11:51
مونای عزیزهرروزاومدم اینجاشایدخبری ازتون بشه.هزاربارمردم وزنده شدم تاامروزکه آپ کردی.عزیزم روزی نیست که به فکرتووالینانباشم.کاش میتونستم کاری بکنم.حیف که بجزدعاکردن کاری ازم برنمیاد.موناجون ناامیدنباش.انشاا...الینای گلمون خوب میشه ودوباره لباش باخنده وامیشه.اگه اینجاروببندی چطورازت خبربگیرم دختر؟می میرم وزنده میشم تاوبتومیخونم.بی خبرم نذار
sahar
21 خرداد 91 12:07
مونا باور کن خیلی زودتر ازون که فکرشو بکنی دوباره میخنده و سلامتیش رو به دست میاره
دخترخاله من هم مثل الینای تو بوده
1 سال تموم دوا درمون کرده تو نوزادیش و تا مدت ها هم دارو مصرف می کرده
الان سر و مر و گنده س و امروز تولد 27 سالگیشه
فقط خواهش میکنم داروهاشو قطع نکن و تجویزاشو مو به مو اجرا کن
هر کاریم تو تهران داشتی به من بگو
هرررررررررررررررررر کاری
من به اعظم گفتم که بهت بگه نمیدونم گفت یا نه
هرررررر کاری داشتی رو من حساب کن
برای الینات خیییلی دعا میکنم
ایشششالله زودتر از زود خوب شه


مرسی سحر جون اعظم بهم گفت
با اینکه همه دلداریم میدن و میگن بزرگ میشه خوب میشه اما من دلم تا خوب شدن کاملش آروم نمیگیره وقتی یاد کارهایی که قبلن انجام میداد و الان نمیتونه و یا کارهایی که میتونست و الان بخاطر این داروهای کوفتی اش نمیتونه می افتم دلم خون میشه سحر خیلی خون میشه
یلدا
21 خرداد 91 12:18
سلام منا جان به خدا روزی نیست که به یاد تو و الینای عزیزم نیفتم هیچ وقت امیدتو از دست نده مطمئن باش که خیلی زود سلامتیشو کامل به دست میاره و از این روزا فقط یه خاطره برات می مونه داروهاشو قطع نکن فدات شم توی دعاهام همیشه هستید
مریم مامان ملینا
21 خرداد 91 12:38
سلام مناجونم مشهد که رفتیم واست دعا کردم دوست خوبم که هرچه زودتر دخترت خوب بشه. این مصلحت خدا بوده و مطمئن باش خدا خودش مراقب کوچولوی تو هست و اینقدر فکرای جورواجور نکن داروهاشو مرتب بهش بده و خودت رو یه لحظه بذار جای مادرایی که فرزند معلول دارن یا اینکه بچه هاشون بیماری لاعلاج دارن باز خداروشکر الینا میتونه با دارو بیماریش خوب بشه و خیالت راحت که خوب هم میشه. میدونم که سخته خیلی هم سخته اما باید راضی باشیم به رضای خدا
مامان کیان
21 خرداد 91 17:05
سلام منای عزیزم.خیلی به وبت سر میزدم تا خبری ازتون داشته باشم تا امروز!!!منا فکر نکن فقط تویی که مشکل داری.به خدا خیلی ها مشکلات بدتر دارن.منم خیلی مشکل دارم و مدام دستم به طرف خدا درازه ولی نمیدونم چه حکمتی تو کاره که خدا حاجتمون رو دیر میده.شاید میخواد همیشه صداش بزنیم.دل منم مثل تو پر از درده ولی یه جوره دیگه!ولی من همیشه توکلم به خدا بوده و هست.نا امید نشو تا میتونی به خدا نزدیک شو.هر وقت دلت شکست واسه منم دعا کن...
آمارین
21 خرداد 91 18:39
مونا جان کاری جز دعا به درگاه خدا از دستم بر نمیاد. گرچه خیلی روسیاهم اما قسمش میدم به مقربین درگاهش که شفای دخترت رو هرچه زودتر بده و با خنده هاش زندگیت رو دوباره شادی ببخشه. به حق کرم و جود خودش.
مریم مامان عسل
22 خرداد 91 3:40
منا جونم سلام. عزیزم خدا میدونه که چقدر منتظر خبر جدید ازت بودم اما اومدی و دلمو خون کردی. منا تو مادریییییییییی صبور باش دختر الیتپنا بدجوری بهت نیاز داره این وبلاگو نگه دار تا الینا بعدا بدونه که چه مادر فداکاری داشته. من دلم روشنه از امام رضا و لطفش هیچوقت نا امید نشو. همیشه دنبال معجزه نباش صبر کن. اروم اروم همه ی این روزای سخت میگذره وهممون دوباره سلامتی وخنده ی الینا رو میبینیم. من بازم برات نایب زیاره میشم.
نگار
22 خرداد 91 14:07
سلام مونا جون هرروز ميام به اميد خبرهاي خوب به اينجا سر ميزنم اما امروز اشكم در اومد باوركن هرلحظه به يادتم و برات دعا ميكنم روزهاي بد ميرن و روزهاي خوب ميان اميدت به خدا باشه كاش كاري از دستم برميومد تا برات انجام بدم تا يه باري از دوشت بردارم حيف كه نميتونم اينجا رو تعطيل نكني ها؟ من ميميرم چظوري ازت خبر بگيرم؟!
sahar
24 خرداد 91 10:58
من فردا دارم میرم مشهد
یعنی تا جایی که بتونم برای الینا دعا میکنم
هرچی بگی حق داری
هر چی کم بیاری حق داری
هرچی دلت شکسته باشه و غصه الینا رو بخوری حق داری
ولی من مططططططططططمئنم که زودتر ازون که باورت بشه خوب خوب خوب میشه
خواهششششششش میکنم داروهاشو بده و به امید حاجت و اینا داروهاش رو قطع نکن
باور کن منا روزهای سخت میگذره و الینات میشه همون خرگوش سابق



قربون دل مهربونت برم سحر جون که الینای من را فراموش نمیکنی
سحر سلام دل شکسته من را برسون به امام رضا بهش بگو که بدجوری دلم شکسته بهش بگو که تا یادم بوده و تا قبل از این هر وقت چیزی ازش خواستم دست رد به سینه ام نزده اما نمیدونم چرا کسی به فرشته کوچولوم رحم نمیکنه میگن بچه ها پاکن معصومن به معصومیت بچه ام قسمش بده الینای من را شفا بده امروز صبح قبل از اینکه بیام سرکار بلندش کردم تا ببرم بذارمش خونه خواهرم تو بغلم بود ساعت6 صبح که دوباره تشنج کرد و بدجوری بی حال شد از صبح تا الان پشت میزم نشستم و گریه میکنم آخه این چه سر نوشتی من و دخترم داریم اینهمه داروهای قوی دارم بهش میدم اما بازم تشنج لعنتی دست از سر بچه ام بر نمیداره
مامان نیایش
24 خرداد 91 12:47
عزیز دلم منا جون نمیدونم باور میکنی یا نه ولی خدا خودش شاهده که مامانم که داشت میرفت کربلا به نیت شفای الینای تو بهش پول دادم بندازه تو ضریح حضرت ابوالفضل حرم امام رضا که میرم فقط الینا اول تو نظرم میاد و به یادشم همیشه توکلت به خدا باشه گلم خوب میشه ان شا الله توکل کن صبر داشته باش میدونم خیلی سخته می دونم عزیزم بمیرم برای دلت هر روز دارم آیت الکرسی می خونم براش هر روز به یادشم
مامان مانی جون
25 خرداد 91 14:13
الهی قربون فرشتهء کوچولوت برم که اینقده سختی میکشه راستش مانی جونم واسه واکسن چهار ماهگیش همین مشکل تب رو داشت و بردمش متخصص و گفت به خاطر ثلاثه با کلی دلهره واکسنشو زدیم درکت میکنم الهی الینا جونم زودتر خوب شه نا امید نباش بچه هایی هستن که مشکلات بد جسمی و ذهنی دارن اونا رو ببین اونوقت میبینی مشکل الینا جونم خیلی کوچیکه مطمئن باش زود خوب میشه و از این روزا فقط خاطره هاش میمونه همیشه دعاتون میکنم بوس
mamani helena
25 خرداد 91 20:49
salam mona joonelahi fadat besham man bemiram ke enghadr in sharayet sakhte barat enshala zodi asalam khob mishe vay bavaram nemisheeeeee
رادین
26 خرداد 91 17:03
سلام کاملا شرایطتون رو درک میکنم و از اینکه الینای گلم حالش خوب نیس واقعا ناراحتم. مطمئنم خدا همیشه مراقب بنده هاشه و روزی میرسه که الینای گلم حالش خوبه خوب شده و شما هم از این اتفاق به عنوان یک خاطره یاد میکنید. ما هم حدود یک ماهگی رادین اتفاقی افتاد که دکترا بهمون گفتن رادین باید عمل بشه تو یه کشور غریب بودیم و هیچکی رو نداشتیم. همیشه کارمون این بود که گریه کنیم و از خدا سلامتی رادینمون رو بخواهیم. 2 ماهی گذشت از اون ماجرا و ما هم نذر و نیاز هایی کردیم. از خدا سلامتی ش رو خواستیم و خدا هم به صورت معجزه مشکل رادین رو حل کرد و دیگه عمل نیازی نبود. الان به اون اتفاقات که نگاه میکنیم تنها یه چیز یادمون میاد. ناتوانی ما و بزرگی خدا. از بزرگی خدا غافل نشو. یه پولی رو برای درمان یه کودک دیگه که نیازمنده نذر کن. نگران نباش خدا بزرگه.
مامان صفا
26 خرداد 91 20:29
مونای عزیز تقریبا هر روز میام اینجا تا خبری از دختر گلت بگیرم.. عزیزم باور کن همش به یادتونیم لایق باشم دعاگو هستم .. عزیزم از لطف خدای بزرگ نا امید نشو انشالله به زودی اون قدر برات لبخند و قهقهه می زنه که تمام این روزا رو فراموش میکنی.منم با هر تب بچم دلم غصه دار میشه و چون چند روز مریض بیمارستان تجربه کردم درکت میکنم.. تو یه مادر صبوری و لیاقت این ایثار و صبر داری..
mamane Ali
27 خرداد 91 1:47
سلام مونا جونم .. قربون دل گرفته ات بشم مامان گل .. جات اون بالا بالاهاست .. خواهرم زهرا الان 12 سالشه .. تو نوزادیش خیلی تشنج میشد هیچکسم نفهمید دلیلش چی بود .. ولی یه بار یه دکتری به مامانم گفت که تا دوسالگی خوب میشه و خدایی هم خوب شد و دیگه تشنج نشد .. چه روزایی که مامانم تو بیمارستان گذروند .. ولی خواهرم خیلی بدجور تشنج میشد کامل از هوش میرفت بعدش .. الینا حالش خوب میشه انشالله .. اینجا رو نبند توروخدا .. ما رو هم بیخبر نزار .. الینا جونی رو ببوس برام
مامان گیسو جون
27 خرداد 91 12:40
به حدی ناراحتم و اشک صورتمو پوشونده که نمی تونم چیزی برات بنویسم فقط دعا می کنم
sahar
27 خرداد 91 19:39
يه عااااالمه واسه الينا دعا كردم . مامان و بابام و حسين رو هم بسيج كردم واسه دعا ! دلت قوي باشه مناي عزيزم .
مریم
27 خرداد 91 22:06
عزیزم ناامید نشو.خدا بزرگه.از صمیم قلب واسه الینای گل دعا می کنیم.کاش از دست ما کاری برمی اومد.من دوست لادن هستم(فرازمند)ساکن تهرانیم.اگه کاری از ما برمیاد حتما بگو.به امید شفای هر چه زودتر همه فرشته های کوچولو
حدیث(مامان نی نی ناز)
29 خرداد 91 13:53
عزیز دلم الهی،من واقعا از اینکه الینا جون اینجوری تشنج میکنه ناراحتم و از صمیم قلب از خدای مهربون براش دعا میکنم ، مامان الینا جون نا امید نشو .
مامی امیرحسین
29 خرداد 91 15:27
منا جون چندبار اومدم کامنت بذارم اما نتونستم...با تمام وجودم میفهممت.بچه ها ما هم سنن.مگه میشه الینا رو یادم بره.به جون امیرحسینم تو هر قنوتم الینا رو دعا میکنم.دلم روشنه که بزودی صدای خنده های الینا تمام زندگیتو پر میکنه...دلم روشنه...
الی مامی غزل و آوا
29 خرداد 91 17:16
سلام مونا جون مونا به خدا سخنه ولی نا امید نشو تو رو خدا وبت رو نبندی اخه چطوری ما جویای حال الینا جون باشیم من که هزاران کیلومتر باهات فاصله دارم فقط از طریق وبت میتونم بهت دسترسی داشته باشم مونا جون تو فامیل منم بچه عمه ام همینطوری بود فقط تا دو سالگی یه قرص داشت که هر روز میدادنش بعدم دیگه دارو ندادن و خوب شد ایشالله همه عروسکای ناز شفا بیدا کنن
ترانه
29 خرداد 91 17:16
خاله نسرین مامان صدف و سپهر
30 خرداد 91 0:37
مونا ی عزیزم خواهر خوبم.خیلی دلم شکست از اینهمه غصه ای که تو دلت داری.یاد اون روزهایی افتادم که هنوز الینای ما پاشو تو دنیا نگذاشته بود چه شور و شوقی داشتی.وقتی فرشته کوچولو هم وارد زندگیت شد هیجانت مضاعف شد. تقریبا مراحل بزرگ شدنشو باهات طی کردم و اصلا دوست نداشتم به اینجا برسیم. اما مونا جون اگه از من ناراحت نمی شیو نمی گی که دلش خوشه و منو درک نمی کنه.بهت میگم ناامیدی از درگاه خدا آخر خطه.پس اصلا ناامید نشو.خدا خیلی مهربون تر از این حرفهاست. خدا اون بندشو که خیلی دوست داره امتحانهای سخت میکنه تا صداشو بهتر و بیشتر بشنوه. مطمئن باش که نظر خدا بهت هست فقط کمی بیشتر صبوری کن. الینای گلمو ببوس و مارو از حال دخترمون بی خبر نگذار.
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
30 خرداد 91 9:24
مونا جون صبور باش. انشالله با این دل صافی که داری، خدا حرفاتو میشنوه و حتما الیناجون شفا پیدا میکنه. باور کن همیشه به فکرتون هستم و برای الیناجون دعا میکنم.
مامان نیروانا
30 خرداد 91 16:48
مابین اینهمه دوست بامعرفت که داری این منِ بی مصرف و کلمات ناقصم با اینهمه تأخیرم توی احوالپرسی ازت، هیچ تأثیری نداره منا جون ولی با تمام وجودم میخوام شکیبا و استوار باشی. میدونم سخته، شاید درک نکنم ولی درک میکنم که تمام امید یه مادر بالیدن نهالشه. منای من، باغبون کاملی باش هرچند سخت. فدات بشم. الینا فقط به تو و روحیه ی تو احتیاج داره. نگهش دار عزیزم محکم. و التماس میکنم اینجا بمون. اگه بری ما چطور از تو و الینا خبر بگیریم. باور کن این چند روز همه ش میگفتم برا سحر کامنت بذارم شاید شماره ای ازت داشته باشه، خبری ازت بگیرم عزیزم. توی زندگی همه ی ما شادی و غم هست. دلیل وجودی غمها فقط پررنگ کردن شادیاست. برای درخشان کردن شادیای الینای نازت بمون دوست خوب من. فدای دل پر دردت
خاله جون
30 خرداد 91 19:10
سلام عزیزم ازته قلبم آرزوی سلامتی واسه الینا جونم دارم.وانشالله هرچه زودتر الیناجونم خوب بشه
مامان محمد و ساقی
31 خرداد 91 15:58
سلام.از صمیم قلبم آرزوی سلامتی میکنم برای الینا جون.ایشاا... به زودی زود حالش خوب میشه.مواظب خودتون هم باشین.
نگار
3 تیر 91 12:38
سلام خانمي يه خبري ندي ها؟ منتظريم عزيزم حال الينا خوبه؟
مریم مامان عسل
3 تیر 91 16:17
منای عزیزم سلام. وقتی که کامنتتو توی وبلاگ عسل دیدم دیگه به اینکه دل به دل راه داره ایمان پیدا کردم. اخه بخدا منم همیشه توی فکرتونم و تقریبا هر روز میام اینجا تا خب تازه ای از بهبودی الینای گلم ازت بشنوم. چند شب پیش با ماشین رفته بودیم روبروی حرم. همونطور که چشمم به گنبد بود از امام رضا خواهش کردم که الینای کوچولوی مو زودتر خوب کنه و بهش گفتم که منا ازت دلگیه آقا. ازت دلگیره که نا امیدش کردی. ولی منا جون بخدا امام رضا کسی رو ناامید نمیکنه فقط باید صبر کنی و قوی باشی. الینا به اندازه ی عسل برام عزیزه. و من با دلی از جنس مادر همیشه برای شادی و سلامتیتون دعا میکنم.
خاله نسرین مامان صدف و سپهر
3 تیر 91 23:48
مونا جون امشب برای خوندن نماز امام زمان دعوت بودم.خیلی فضای روحانیی بود.برای الینا جون دعا کردم .مطمئن باش فرشته ی کوچولومون سلامتی کاملشو پیدا میکنه. صورت گلشو از طرف من ببوس.
زهرا
5 تیر 91 10:23
سلام عزيزم خوبي الينا جان چطوره اميدوارم كه زودتر خوب بشه اين قدر استرس نداشته باش دخترمون كه چيزيش نيست عزيزم مواظبش باش.چون استرس روي بچه هم تاثير ميزاره توكل به خدا برام ببوشس
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
6 تیر 91 8:40
سلام مونا جون. حال الینا جون چطوره. مراقب خودتون باشید.
مامان نیایش
7 تیر 91 14:29
سلام عزیزم خوبین الینا چه طوره بهتره ان شا الله عزیزم همیشه براتن دعا میکنم خوب باشید همگی آیت الکرسی ها رو هم خوندم ان شا الله خدا خودش همه بچه های مریض رو شفا بده
منا
8 تیر 91 11:31
منای عزیزم .هر روز میامدم به وبلاگت سر میزدم تا خبری ازت بگیرم .عزیز دلم وقربونت برم غصه نخور .نامید نشو که اگر بشی شیطان به دلت نفوذ میکنه.یادم تو کسی بودی که چه قدر بهم دلداری میدادی .هر لحظه به یادتم .برات دعا میکنم ببین چه قدر دوست داری که همه برات دعا میکنند .توکل به خدا یادت نره
مامان ماهان
8 تیر 91 11:49
سلام گلممممممممممممم از خوندن پستت فوق العاده ناراحت شدم خدا به حق این روزای عزیز عزیز دلت رو شفا بده و دیگه غم و ناراحتی سراغت نیاد عزیزم
شیوا
8 تیر 91 11:56
سلام عزیزم... نگران نباش خدا خیلی بزرگ تر از این حرفاس،، من هرزمان برم حرم واسه الینات دعا می کنم که زود زود خوب بشه...از ته قلبم دعا می کنم...نگران نباش اصلا
الهام مامان رامیلا
9 تیر 91 1:17
سلام مونا جان انشالله که به حق تولد امام زمان شفاش رو میگیری از خود امام زمان منم درکت میکنم جون خودم یکی این طوری رو تو خونه دارم نوید هم همینطوری میشه ومن هزار بار میمیرم و زنده میشم جقدر زمان بارداریم غصه میخوردم که بچه ام طوریش نشه و خدا رو هزار بار شکر اگه یکی اینطوریه حداقل یکی دیگه اش سالمه خدا بزرگه انشالله به همه دعاهات جواب میده عزیزم تعطیل نکن بزار ما خبر سلامتی الینا رو همین جا ازت بشنویم و بخونیم الهی آمین
مریم مامان عسل
9 تیر 91 14:14
منا جون تورو خدا بیا دیگه! بیا چند خط بنویس دلمونو آروم کن.
مامی مائده
11 تیر 91 18:07
مونا جون عزیزم خیلی برات ناراحتم میدونم هر چی بگم واسه قلب شکسته ات مرهم نمیشه ولی ایشالا مطلب بعدی که میذاری خبر خوب شدن الینای عزیزمون باشه و با یه دنیا شادی برگردی دوستتون داریم
مامان نیایش
14 تیر 91 10:20
سحر از باغ،شمیم نفسی می آید همره قافله ی عشق کسی می اید ریسه بندان شده عالم به مبارک بادش مژده ای دوست که فریاد رسی می آید عيد نيمه شعبان بر شما كه لحظه هاي انتظار را با دعا براي ظهورش مي آراييد ، خجسته باد التماس دعا
مامان نيايش (كتاب آفرينش)
14 تیر 91 10:23
الهي بميرم براي دلت عزيزم . اميدوارم عيدي خوبي توي اين روز عزيز بگيري .
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
14 تیر 91 11:16
سلام عزیزم. بی مقدمه بگم که دختر همسایه ما هم همینطور بود و تازه وقتی 4 ماه و نیمه شد به مدت 3 ماه توی بیمارستان بستری شد.خیلی دیرتر از بچه های دیگه هم راه افتاد(نزدیک 2 سالگی) .ولی الان که 4 سالشه هزارماشالله از همه دخترای همسنش باهوشتره.باورت میشه که تمام حروف رو توی این سن میشناسه.و میتونه کلماتی که با این حروف ساخته میشن رو خیلی سریع بگه.یه شعر رو کافیه یک بار براش بخونی.سریع حفظش میشه.خیلی هم بلبل زبونه.زبان انگلیسیش در حد عالیه.اتفاقا عکسش توی یکی از پستهای وب پسرم هست.اینجا رو ببین http://mahan1.niniweblog.com/post40.php دیگه همه فراموش کردن که محدثه یه روز چقدر مریض بود. فقط داروهاش رو حتما تا وقتی دکتر گفت بهش بده.حیف که حالا رفتن شهر خودشون وگرنه اسم دکترش توی تهران رو برات می پرسیدم. ایشالله الینا جون هم زودتر شفا پیدا میکنه.
آمارین
15 تیر 91 16:34
مونا جون امروز نیمه ی شعبانه و همه ش دختر گلت جلوی چشمامه از حضرت حجت و خدای قائممون شفا و سلامتی کامل دخترت رو میخوام. اللهم اشف کل مریض به حق حجتک القائم مونا جون زودتر بیا و خبر سلامتی الینای عزی رو بهمون بده
مامان محمد و ساقی
15 تیر 91 20:05
ایشاا... تو این روز بزرگ آقا خودش یه نظر به الینا جون میندازه. همیشه میام اینجا و از اینکه میبینم نظرات رو تایید میکنی خوشحال میشم.این نشونه ی خوبیه برای ما.
mamane Ali
17 تیر 91 4:40
سلام مونا جون .. امشب همین چند ساعت پیش؛ کنار ضریح امام علی شفای الینا رو خواستم.. خیلی به یادتم
نسرین مامان باران
17 تیر 91 12:17
امیدوارم هرچه زودتر الینای ناز خوب شه .
محمدآفتاب
18 تیر 91 13:48
سلام خواهر عزيز مناخانوم ما هم در خانواده ي خود فرانك خوشگل و نازي داريم كه دچار تشنج شده ومتاسفانه از لحاظ ذهني هم تمركز نداره و همه ي دكترها هريك چيز متفاوتي تشخيص مي دهند. فرانك 5 ساله دختر خواهرم ، اولين نوه ي ماست وما هم همه ي رنج هاي شما را با تمام جان احساس مي كنيم. اما اميدمان به خدا و علم پزشكي است و مي دانيم كه به نتيجه مي رسد و تنها خلاص از اين ناراحتي خودمان را پذيرفتن واقعيت و كنار آمدن با آن مي دانيم. براي اليناي ناز شما هم آروزي سلامتي دارم و مطمئنم دوباره شاهد لبخندهاي زيبايش خواهي بود.
sarbaz kocholoo
18 تیر 91 20:46
خدایا هرچی درد مال الینا و بقیه بچه ها هست یا ازشون بگیر یا اگه واجبه که اون دردا وجود داشته باشن اونارو بریز تو وجود منه گناهکار. شاید اونا بزرگ بشن و بنده های خوبی بشن برات. خدایا اینو جدی گفتم. همه درداشونو بده به من و اونارو بنده های خوبی بار بیار . من که تو زندگیم گند زدم حد اقل با دردای اینا که بیفته به جونم شاید هم من گناهای من تکفیر بشه هم اون بچه ها شاداب بشن و اینده ادمای خوبی بشن و هم دل این مادرا شاد بشه از شادیه بچه هاشون. خدایا ..... ..... .................... .. ............ خدایا ... .. خدا جون الینا و همه بچه های کوچولو و معصوم رو خوب کن لطفا ..... ... من سر حرفم می مونم خداجون. درد همه شون ..... همه شونو حاضرم قبول کنم . . . . عذر می خوام مامانه الینا که اینجا رو شلوغ پلوغ کردم ... آخه اینجا بوی بهشت میومد ... بوی معصومیت ... بوی بی گناهی و انسانیت ... فکر کردم اینجا دعام بیشتر اثر داشته باشه و زود تر پذیرفته بشه .. بازم عذر و آرزوی سلامتیه الینا و همه بچه های معصوم دیگه
مامان محمد و ساقی
19 تیر 91 20:21
سلام.اول فکر می کردم شما نظرات رو تایید میکنید ولی دیدم نه. مامانی یکم بیا از حال الینا جون بنویس.میبینید همه ی ما نگرانیم.بیا و یه کمی حرف بزن.
صونا
20 تیر 91 13:42
عزيزم با خوندن پستای وبلاگتون خيلی دلم گرفت و از ته دل آرزو کردم به حق پنج تن آل عبا فرزند نازتون شفای خودش رو از خداوند بگيره انشاالله
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
20 تیر 91 15:10
سلام عزیزم. دلم براتون تنگ شده. بیا و یه خبری از خودتون به ما بده. آرزوی سلامتی برای الیناجونم دارم.
مامان امیرعلی
28 تیر 91 13:30
عزیزم. مادری مهربون . واقعا و از صمیم قلبم ناراحت شدم. اما اصلا اصلا امیدتو از دست نده. بخدا خواهر منم بچه که بود اینطوری بود. تا 6 سالگیش دارو مصرف میکرد. ولی الان واسه خودش خانمی شده. میدونم تو مادری و خدا میدونه به مادر منم چی گذشته .ولی هرکسی میاد و دلداریت میده میخواد که تو امیدت قطع نشه. به روزهای خوب فکر کن. و بون که خدا خیلی خیلی بزرگه
مامان ساینا
9 مرداد 91 12:19
رمزو برات تلگلراف کردم مونا جون. انشاله زود زود بیای و از بهبودی عزیز دلمون بگی
مامان آرشیدا کوچولو
20 شهریور 91 11:08
مامان جون الینا خوب میشه مطمئن باش فقط باید صبور تر شادتر و امیدوارتر باشی نگذار الینا اشکت رو ببینه برای کارهای غیرضروری تنهاش نگذار باهاش شادی کن و ازش لذت ببر خیلی سخته اما تو میتونی از پس همه مشکل ها بر بیایی
مهدي
27 شهریور 91 11:41
سلام امام رضا(ع) امام رئوف هست و لطفش زياد اما هر كاري راهي داره و وسيله اي ائمه هم كه شفا مي دن از راه وسيله شفا مي دن شما داروهاي الينا رو قطع نكنيد بدونيد كه امام رضا(ع) لطفش شامل حال الينا جون ميشه و زودتر شفا پيدا ميكنه اميدوارم اون دكتر غفراني كه گفتين دواي دردهاي الينا رو بدونه و به خوبي مداواش كنه من مشهد هستم و براتون دعا مي كنم كنار حرم امام رضا(ع) التماس دعا
زهرامامی ارسطو
27 خرداد 93 17:03
منا جون چقدر با این پستت اشک ریختم شاید قبلا این پست رو خونده باشم و فقط ناراحت شده باشم ولی الان که از نزدیک باهاتون آشنام وعضوی ازخانواده ام شدین خیلی خیلی متأثرشدم و دلم سوخت ایشالا به حق فاطمه زهرا الینا رو سالم وسرحال ببینیم