الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

الینا فرشته کوچولو

...در اومد از حموم گل...!

1391/11/16 12:33
2,569 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی وقت که چیزی اینجا ننوشتم کلی حرف واسه گفتن و اتفاقها واسه تعریف دارم اما نمیدونم چرا نوشتنم نمیاد که نمیاد!

واسه اینکه نگن واه واه واه چه مامان تنبلی!!! یه سری از عکسهای الینا رو که روز جمعه بعد از حمام با گوشی ام گرفتم را اینجا میذارم تا بعد مفصصصل بیام و از اینروزا بنویسم

 

اووووف ای کاش اینقد که به مزه اسباب بازیهات علاقه نشون میدی ، غذا خوردنت هم خوب بود!!!!

فعلا تا بعد!

 

بعدا اضافه شد :

دیشب یعنی 15/11/91  خیلی خیلی شب خوبی بود خیییییییییییلی!بگم ؟ بگم یا نگم؟!!!

دیشب جلسه سوم کاردرمانی الینا بود کاردرمان الینا یه دختر خانوم جوون و خوش اخلاقی که هر وقت میاد خونه الینا اول با دیدنش کلی ذوق میکنه و میخنده و ووووو بیایید به دیدن اما اما به محض شروع تمرینها صدای نق و نوق و اخم کردنهای خانومی ما شروع میشه و بعدشم گریه و ایما ایما کردن و با نیگاهش بهم میفهموند که من را از دست این خانوم نجات بده منم دلم کباب میشد و جلسه اول تا یه ذره الینا گریه میکرد زود بغلش میکردم و میبوسیدمش و آرومش میکردم و خداییش جلسه اول خیلی گریه کرد طوری که از شروع کاردمانی الینا پشیمون شدم آخه این طفل معصوم چه گناهی داره چرا باید واسه نشستن ، چهار دست و پا رفتن و حفظ تعادل بدنش اینقدر فشار رو باید تحمل کنه ! اما خانم ابراهیم زاده گفت که اگه میخوای الینا راه بیفته و به تمرینها جواب بده باید گریه هاش را نا دیده بگیری و کم کم اونم به این حرکات عادت میکنه و گریه مال چند جلسه اول فقط! 

 هر چند واسه من دیدن گریه الینا که هیچوقت از گل نازکتر بهش نگفتم و به قول باباش حسابی لوسش کردم این دختر رو!  خیلی سخت بود اما باید تحمل کرد چاره ای نیست!

تمرینهای هر جلسه را باید خودم هم طی روز چند بار باهاش کار کنم یه سری رو صبح به مادر شوهرم گفتم با الینا کار میکنه یه سری دیگه رو که باید با swiss ball و حرکات چهار دست و پا رو خودم تو خونه به کمک نوید انجام میدیم که اونم داستانی داره و به راحتی الینا با مون همکاری نمیکنه و کلی باید اسباب بازی و آهنگ و موبایل و شعرهای خاله شادونه بذاریم تا خانوم یه ذره بامون راه بیاد مثلا روی سویس بال باید کله پا آویزونش کنیم تا بتونه خودش را بکشه بالا و سرش را بیاره بالا و کمرش را تقریبا صاف کنه  ماهم باید هی صداش بزنیم آواز بخونیم ارگش را واسش بزنیم تا خانوم لطف کنن و یه نیگا به بالا بندازن بعضی وقتا هم واسه خودش همونجوری خم شده رو توپ بازی میکنه و اصصصصلن عین خیالش نیس که از کله آویزونش کردیم!!!!

اما از دیشب بگم که ساعت 8 شب که خانم ابراهیم زاده اومد بازم الینا کلی ذوقیدن شد با دیدنش و اما من نفسم حبس کرده بودم که الان بازم بیقراریهای الینا شروع میشه اما خدا رو شکر ایندفعه الینا خیلی خیلی همکاری کرد و  هر حرکتی را ازش میخواستیم خیلی خوب انجام میداد و همش میخندید وای من اینقد ذوق کرده بودم هی میبوسیدمش ! حتی کاردرمان الینا هم تعجب کرده بود که اینقدر دخترمون خانوم شده! از پیشرفتش هم خیلی راضی بود و گفت عضلاتش داره کم کم سفت میشه و با تمرین بیشتر بهتر هم میشه . انشاالله .

 وقتی جلسه کاردرمانی تموم شد من اینقد خوشحال بودم خیلی حس خوبی داشتم  بعد از مدتها یه حس گم شده  توی دلم بیدار شده بود . امید . امید به بهتر شدن وضعیت الینا . خدایا شکرت

اینقدر خوشحال بودم پاشدم یه آهنگ شاد گذاشتم و الینا رو بغل کردم و با هم رقصیدیم ! دلم شادی میخواست دلم خنده میخواست . خدایا شکرت . من میرقصیدم الینا هم خوشحال بود و میخندید و جیغ میکشید . خدایا شکرت .....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (37)

سحر
15 بهمن 91 13:53
منااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
لپاش رفته تووووووووووووو
میکشمتتتتتتت
لپای عروس من کوووووووووووووووووووو


سحرررررررررررررررررررررررررررر از دست تو!
یه بار میگی لپ داره لپ لپو من ناراحت میشم یه بار میگی لپاش کو میرم تو فکر ای وای لپاش کو!!!!!
سحر
15 بهمن 91 13:59
ضمنا شعر رو تحریف نکن !
گل در اومد از حموم
همین شماهایید شاشیدید در ادبیات این مرز و بوم دیگه !!!


نخیرم سحری اونیکه من میخونم واسه گل خانوم اینه:
در اومد از حموم گل زده رنگین کمون پل
میشینه توی کوچه دوباره عطر سنبل
اوهوم!!!!
مائده(دخترخاله ی الینا)
15 بهمن 91 21:48
موووووووووووووووووشیییییییییی من.... جیییییییگر من
yalda
15 بهمن 91 22:29
ای جووونمممم
گول سحرو نخوریا منا جون با اون پسر وروجکش


آره یلدا جون حواسم به سحر هست با این پسر ...وزوش!
مرضیه
16 بهمن 91 0:06
چه جیگری شده ماشالله این الینا خانم منا جان غذا خوردنش که باید خوب باشه چون تپلیه ماشالله بنفش هم خیلیییییییی بهش میاد
مــــــــــــــــلی
16 بهمن 91 7:16
زود تند سریع بیا تعریف کن عافیته حمومت باشه الینا گلی
مامان محمد و ساقی
16 بهمن 91 8:34
سلام عزیزم به به چه خانم تمیز و خوشگلی حتما" خیلی هم خوشبو شدی عزیزم.اگه پیشت بودم حسابی بوست میکردم
سحر
16 بهمن 91 13:03
آهان ! آخه ما اینجوری میخونیم : گل دراومد از حموم سنبل درومد از حموم شازده دوماد کو شاباش عروس درومد از حموم ! بادا بادا مبارک بادا ایشالله مبارک بادا ! من هرچی بگم تو به تریش قبات بر میخوره ! واه واه واه اصن مال خودت اون دختر قلقلیت منم دیگه هیچ نظری نمیدم درباره دخترت ! فقط بدون لپاش بره تو من تو رو تو آبهای نیلگون خلیج فارس وکشششششم !
سحر
16 بهمن 91 13:05
راسسسسسستی عکس چهارمیه خیلی باحااااله عینهو موش خندیدههههه میگم ماشالله ازون دختر قد بلندا میشه ها . ای ول
مامان آرشیدا کوچولو
16 بهمن 91 14:00
خدایـــــــــــــــــــــا شکرت ماشآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآلله به این فرشته ناز خوشگل ات به امید روزی که بیام بخونم الینا داره تپل تپل راه میره و نای نای میکنه که به زودی مطمئنم این روز خوب میرسه
مامان نیایش
16 بهمن 91 15:11
قربون این گل نازم فدای خنده هاش وای ببین اینقدر ار دیدن چهره ی خندونش ذوق زده شد ک که سلام یادم رفتت سلام منای عزیزم ممنونم که پیش ما اومدی خیلی خوشحالم کردی خانمی خیلی خوشحالم که الینای گلم داره روز به روز بهتر و بهتر میشه نگران نباشه زود میگذره این روزا به خدا هر وقت میرم حرم محاله تو و الینام رو فراموش کنم دوستتون دارم خیلی مراقب خودتون باشید خوش باشید و برقصید و بخونید می چرخم و می رقصم و می نوشم از این جام بی خود شده از خویشم و از گردش ایام این شور خدایی ست این عشق الهی ست براتون آرزوی بهترین ها رو دارم
نرگس
16 بهمن 91 16:12
سلام. خوشحال شدم از شنیدن خبر بهتر شدن الینا تصمیم گرفتم کامنت بذارم سحر خانوم راست میگن لپای الینا رو آب کردین از بس ورزشش دادین تو این عکسای بعد حموم عسلی شده واسه خودش خوردنییییییی و خشمزههههههه خدا حفظش کنه براتون
یه خاله غریبه ی نگران
16 بهمن 91 17:14
خدارا شکرررررررررررر خدارا هزار مرتبه شکر.... اشکم در اومد .... من حتما چند روز یه بار به اینجا سر میزنم تا یه خبری از الینا بگیرم ... خیلی خیلی با این خبرتون خوشحالم کردید ...... ایشالاا که هر روز بهتر از روزهای قبل بشه ....
مامان مانی جون
16 بهمن 91 18:15
خدا رو شکر خیلی خوشحال شدم میگم این خانمی که خودش نشسته و اسباب بازیشو بلند کرده این عالیه هاااااااا منا جون زیاد سخت نگیر بذار کاردرمانش کارشو بکنه اون خودشم میدونه بعضی حرکتا ممکنه اذیت کننده باشه اما واقعا لازمه یه گازم از لپای الینا جون واسه من بگیر ماشاالله به الینا جونم میگم از پیشرفتاش زیاد واسه کسی تعریف نکن من تا از مانی تعریف میکنم مریض میشه
آوا
16 بهمن 91 22:35
سلام وای خیلی خوشحال شدم خداروشکر من بازم دعا میکنم که زودتر خوب خوب خوب بشه عزیز دل خاله آوا یه بوس گنده از این جا برات میفرستم الینا جون
سمیه دختر عمه
17 بهمن 91 7:58
سلام ان شالله که هر چی سریعتر خوب خوب خو ب و خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب بشه
مریم مامان عسل
17 بهمن 91 17:36
خدایا شکرت منا جونم بخدا خیییییییییییییییلی خوشحالمون میکنی وقتی میگی که خوبید و سر حالید الینا جونم ببین میتونی با یه لبخند تا چه حد مامانو خوشحال کنی همکاری کن عزیزم که زودتر بتونی راه بری و با مامان برید پیاده روی! دوستتون دارم
مامان کیان
17 بهمن 91 17:59
منا جووووووووووون خیلی خوشحااااااااااااااااالم کردی.انشالله همیشه به رقص و پایکوبیییی
صبا
17 بهمن 91 19:00
مونااااااااااااااااااااببوس این دخمل گل رو.بعدازمدتهاخبرای خوبت خیلی خوشحالم کرد.شادباشی عزیزم.
خاله نرگس
18 بهمن 91 12:47
عافیت باشه عزیزم . عشقم. نگین ترو خدا لپاش آب شده چون قد کشیده ماشاله معلومه. فدای اون خنده هات عزیزم. انشاله همیشه سالم و سلامت باشید. یه عالمه دوستتون دارم
مامان گیسوجون
18 بهمن 91 12:55
عافیت باشه عروسک قشنگم موناااااااااااا نمی دونم چی بگم به خدا قلبم از خوشی تند تند می زنه برات الهی همین روزا بنویسی که راه افتاده و به همه چیز دست می زنه اعصاب مصاب نداریااااااااااااا بوسسسس ممنونم بهت زنگ می زنم خصوصی
مامان پرنیان وپارمیس
18 بهمن 91 21:43
خانومی خیلی خوشحالمون کردی به امیدروزهای پرازشادی.
مامان یاسمن ومحمد پارسا
19 بهمن 91 0:27
سلام عزیزم خدارا شکر الینا جون بهتر شده امیدوارم روز به روز بهتر تر بشه
مامان الینا
19 بهمن 91 16:29
هورااااا خداروشکر خیلی خوشحال شدم.
الی مامی غزل و آوا
19 بهمن 91 16:42
سلام مونا جون.....عجب پست پر انرژی خیلی خوشحال شدم ایشالله همیشه لبت خندون ودلتون شاد باشه گلم الینا فرشته کوچولو رو از طرف من ببوس
خاله نرگس
19 بهمن 91 16:45
وای من بعدا نوشت رو الان دیدم. خیلللللللللللییییییییییییییییی خوشحالم. اونقدر که اشک تو چشمام جمع شده بود. حتی بابایی ساینا هم کلی خدا رو شکر کرد. عزیزم انشاله هر روز همیشه شاهد پیشرفت ها و موفقیت های الینا جونم باشه. این فرشته خوشگل زرنگ که من می بینم به زودی زود راه می افته. یه عالمه


مرسی نرگس جون بخاطر دل مهربون و پاکت ، من مهربونیهای تو رو هیچ وقت فراموش نمیکنم عزیزم
عاطفه
19 بهمن 91 20:54
ماشالا به این دختر ناز ایشالا همیشه شاد باشین
نسرین مامان سپهر و صدف
21 بهمن 91 10:27
ماشاالله مثل ماه شدی.دوست داشتم الان یه بغل حسابیت میکردم.
الینا جونم هنوز هم 5شنبه ها که میرم زیارت امام رضا یادت هستم و از امام مهربون می خوام که زود زود کاملا خوب بشی و اونقدر شیطونی کنی که مامان جون تو وبلاگت مدام بنویسه چه کنم با این دختر وروجک!
دوست دارم ناز نازی.


مرسی عزیزم یه دنیا ممنون از لطفت وقتی مینویسی شفای الینای من را از امام رضا میخوای و همیشه براش دعا میکنی نمیدونی چققدر خوشحال میشم و دلم پر میکشه و خیلی دوست دارم وقتی الینا راه افتاد بیارمش پا بوش امام رضا قربونش برم
مامان مهرسا ایسا
22 بهمن 91 0:39
خدا را هزاران مرتبه شکر ان شالله که همیشه شاد باشید
مامی امیرحسین(فاطمه)
22 بهمن 91 11:03
وای منا چقدرررررررررررررررر خوشحالم.بازم اومدم وبلاگتو و بغض شادی کردم.الهی فدای تو و گل از حموم دراومدت بشم که خبرای خوبتون ایشالا بی پایان باشه.عاشقتونم.چقدر تمیز و خوشگله.دورش بگردم گل خاله رو.الهی که روز به روز بهتر بشه و رقصیدنت پیاپی....راستی
رقصی چنین میانه میدانن آرزوست...


مرسی فاطمه جون چقدر خوبه که شادی دوستانم را میبینم دلم قرصتر میشه و امیدم بیشتر
امیر حسینم را ببوسش
مامان گیسوجون
22 بهمن 91 17:19
واقعاً دلم می خواست مثل تو بودم اما نمی دونم چرا خودمو زود می بازم مونا
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
23 بهمن 91 8:22
قربون این دختر با اون کلاهش. خدا رو شکر که داره به کاردرمانی خوب جواب میده. خدا رو هزاران بار شکر. منا جونم با همه وجودم خوشحالم.میبوسمتون
مامان مانی جون
23 بهمن 91 11:30
منا جونم تند تند از الینا بگو حالش که خدا رو شکر خوبه؟
مامان آرشیدا کوچولو
24 بهمن 91 0:02
قبون لپ های خوشگل طلا خانمم برم اگر میدیدمت کلی لپ کشانی ات میکردم هـــــــــــا آخی ببخشید اصلا حواسم نبود بهت اطلاع بدم دلبر نمایشگاه گل رو البته شما که یه گل خوشبو دارید دیگه
فرشته ام "امیرحسین"
24 بهمن 91 0:22
ای جان چه خوشمله این خانومی ناز من قصد خوردنش رو کردم خیلی ببوسش منا جون انشاله همیشه خوشحال باشید منم از پیشرفت الینا جون حسابی خوشحال شدم بازم
مامان نیروانا
24 بهمن 91 9:33
عافیت باشه گلم! گل نازم! رنگین کمونم! دیر رسیدن همیشه هم بد نیستا! اینقده دیر اومدم که بقیه شم نوشتی و حالا همه ش رو با هم میخونم منای عزیزم خیلی برات خوشحالم که موسیقی زندگیت رو درک میکنی و باهاش میرقصی. شادی زیباترین هدیه ایه که تنها کسانی مزه ش رو میفهمن که یه غم بزرگ رو تجربه کرده باشن. امیدوارم همیشه شاد باشی و برقصی، دست تو دست و چیک تو چیک الینای گلم که تنها به معجزه ی عشق توست که طرحی نو درانداخته. بوسه بارونش کن. قربون اون قیافه ی از حموم دراومده ش برم من، بوی خوش شامپو و صابونشم از اون لپای گل انداخته ش به مشام میرسه، به به! سحرجان چطور اینهمه لپ و گونه ی دلبرانه رو ندیدی خاله!
لحظه های من و تو
26 بهمن 91 13:23
خدایا شکرت