یا حسین (ع)
محرم و پرچم هایی که مزین به نام متبرک امام حسین (ع) و ابولفضل عباس(ع) و
مراسم سینه زنی و زنجیر زنی و صدای سنج و دمام دسته های بوشهری و اون ریتمشون که
شنیدن صداش قلبم تند تند میزنه ، مراسم طفل شیرخواره علی اصغر ، مراسم تاسوعا ،
پختن نذری روز تاسوعا ، سینه زنی های عاشورا ، شام غریبان و روشن کردن شمع و طلب حاجت
همه و همه اینها بوی محرم میدن ، بوی کربلا ، یاد و خاطره اون باری که برای اولین بار و فقط همون
یک باردستم به ضریح متبرک امام حسین (ع) رسید ،
یاد اون شب آخر وداع توی حرم ابولفضل عباس (ع) که
همه کاروانهای ایرانی جمع شده بودند و با صدای بلند طلب عفو و بخشش میکردن و
عاجزانه میخواستند که یه بار دیگه بتونن بیان و بوسه به خاک متبرک کربلا بزنن ،
وقتی توی روضه خونیا اسم حضرت زینب (س) را میگن و یاد اولین باری که رفتم و
از تل زینبیه بین الحرمین و حرمهای مطهر رو دیدم
حال و هوای دلم رو توی اون لحظه با هیچ کلمه ای نمیتونم توصیف کنم .
ای وای بر دل زینب (س) چه زجرها که کشید .
ای کاش یک بار دیگه امام حسین (ع) من را بطلبه و این بار با فرشته کوچولوم برم زیارت .
امسال محرم حال و هوای دیگه ای برای من و الینا ی نازم داشت .
مسجد محلمون یه دسته زنجیر زنی داره که هر شب از ساعت 8 تو کوچه پس کوچه های محله
سینه زنی و زنجیر زنی داشت ، یه شب الینا را گذاشتیم تو کالسکه و با نوید همراه دسته رفتیم
آخر دسته بچه های کوچک و کم سن قرار داده بودن و
اولین بار بود که الینا را همراه میبردم ، قرار گرفتن تو اون فضا و دیدن سینه زدن و زنجیر زدن بچه ها
همه برای الینا تازگی داشت ، واسه خود منم همینطور
چند شب بعد هم رفتیم و نوید برای الینا یه پیرهن مشکی و یه پیشونی بند خرید و الینا و کالسکه ش
شدند پایه ثابت دسته مسجد محل!
انشالله که سال دیگه دست کوچولوت را بذاری توی دستم و با قدمهای قشنگت پشت دسته
عزاداری امام حسین (ع) راه بری عزیز دلم
عسیس دلم یاد گرفته تا میگیم یا حسین (ع) یا بابا جونش تا واسش نوحه میخونه
دستهای کوشکولوش را میزنه رو سینه ش ،
الهــــــــــــــــــی که من فدای سینه زدنت بشم مادر جان
حســـــــــــــــین (ع) نگه دار تو و همه فرشته کوچولوها باشه انشاللـــــــــه