الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

الینا فرشته کوچولو

کلیک ...

1391/12/19 9:50
2,932 بازدید
اشتراک گذاری

چند وقت پیش فیلم click را دیدم که یه فرشته میاد و به هنرپیشه فیلم یه کنترل میده و بهش میگه هروقت دوست داشتی میتونی با فشار دادن دکمه های عقب و جلو و استپ زندگیت را برگردونی عقب و یا جلو و یا لحظه را نگه داری اوایل فیلم هنرپیشه برای یاد آوری خاطرات خوب زندگیش Backward کلیک میکرد و خاطرات خوش گذشته را میدید ، بعد از مدتی که دوران سخت زندگیش شروع میشه و برای خلاصی از بدبختیهاش روی forward کلیک میکنه

 و  تموم سختیها را در عرض چند ثانیه میگذرونه و ...

 

اینروزها داشتن اون کنترل یکی از آرزوهای بزرگ من شده :

 

- وقتی میرم دکتر و از دکتر مومن میپرسم کی میشه الینا داروهاش را کم کنه و با یه لبخند تلخ بهم میگه حداقل باید تا دو سال دیگه همین مقدار مصرف کنه و تحت نظر باشه ،

 

- نسخه الینا یه هفته است که دستمه ولی هنوز نتونستم هیچکدوم از داروهای خارجی اش را پیدا کنم ،

 

-  گریه های تلخ الینا موقع به زور خوردن داروها که روز بروز بیشتر میشن و من با زور و اکراه باید قرصها را بذارم ته ته حلقش تا با زبونش بیرون نندازدشون

 

- معرفی نامه ای که دکتر برای ویزیت عصب بینایی الینا نوشته روی میز تلویزیون داره خاک میخوره و من جرأت رفتن به دکتر چشم پزشک را ندارم،

 

- عکس رادیولوژی که از مچ دست الینا باید بگیرم تا رشد استخوانی الینا تعیین کنه،

 

- جلسات کار درمانی الینا که به کندی پیش میره و اون نتیجه ای که انتظارش را داشتم تا قبل از عید بده را نداده

 

- موقع تمرین با الینا که جدیدا لجبازی میکنه و اون کاری که ازش میخوام را انجام نمیده و نهایتش میشه اعصاب خوردی من و گریه های الینا

.

.

.

- این وسط هم اعصاب داغون من و نوید و روحیه خراب هر دومون را هم باید اضافه کرد که تنها دلخوشیمون عطر تن فرشته کوچولومون و خنده های شیرینش

 

ای کاش ای کاش منم یکی از اون کنترل ها  داشتم که با فشردن دکمه فوروارد این دوران سخت و لعنتی را بگذرونم و این چند سالی که داشتنش را برای هیچ کس آرزو نمیکنم ، بگذرن و تموم بشن و الینا را ببینم که یه پیراهن صورتی چین چینی تنش کرده و داره تو پارک با بچه ها بدو بدو و بازی میکنه و از شادی جیغ میکشه و میپره و میاد تو بغلم .

 

خدایا بازم میگم فقط و تنها تو را داریم .تنهامون نذار .

 

 

دیروز 12/12/91 واکسنهای یکسالگی + هپاتیت 6 ماهگی  الینا را در 15 ماهگی زدیم !

 

این عکس شب یلدا خونه بابا جون الیناست.

 

بعدا اضافه شد:

بالاخره بعد از 12 روز داروهای الینا رو پیدا کردیم اهواز که فقط شربتش را گرفتیم و بقیه داروها را

از تهران با هزینه آزاد! بازم خدا رو شکر .

از همه دوستان گلم خصوصا شبنم جونم که میخواستن زحمت پیدا کردن داروهای الینا را بکشند تشکر میکنم  و امیدوارم بتونم محبتهاتون را جبران کنم و برای همه همه همه آروزی سلامتی دارم که هییچچچچچچی به اندازه سلامتی تو زندگی مهم نیست قدرش را بدونید میدونم که میگم!!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (34)

شبنم
13 اسفند 91 12:13
منا جان خصوصی هات رو چک کن! و لطفا اولین فرصت جواب سوال هام رو بذار توی وبم. فدای تو..
خاله نرگس
13 اسفند 91 12:16
ای جوووووووووووووونم. عشقم عزیزم. چه ماهی شدی شما. دلم برات یه ذره شده بود.
منا جونم همیشه همونطوری نمی شه که دلمون می خواد. انشاله زود زود خدا یه کنترل بده به دستهای پر مهرت تا اونطور که دوست داری فیلم زندگی رو عقب جلو کنی. می بوسمتون.



سلام خاله مهربون
یعنی میشه نرگسی میشه این روزهای لعنتی تموم شن ؟!
الناز
13 اسفند 91 14:51
مونا جان سلام من خیلی وقته مطالبتو میخونم ولی امروز وقتی راجع به داروی الینا نوشتی واست نوشتم من تهران هستم اگه میخوای اسم داروهای الینارو بده شاید تونستم واست پیدا کنم دوست دارم به خاطر صبوریت مامان مهربون


سلام عزیزم مرسی از مهربونیت
داداشم تهرانه اگه اینجا نبود مجبورم به اون بگم واسم پیدا کنه
بازم ممنون از پیشنهادت دوست خوبم
مامان کیان
13 اسفند 91 15:09
اندکی صبر سحر نزدیک است ...


سحر؟!!! یه زمانی این جمله رو توی دلم مرتب تکرار میکردم اما الان دیگه یادم رفته که صبر یعنی چی ؟ برای چی؟ یه چیزی درست میشه یه جای دیگه میلنگه!
نرگس
13 اسفند 91 20:56
سلام.

آخییییییی نازییییییییی موهای فرفریشو بخورم مننننننننن

ناراحت نباش مونا جون. به خدا توکل کن خدا همه کارا رو درست میکنه. الینای شما زود زود اون لباس صورتی رو میپوشه و تو پارک بدو بدو میکنه و خوشحال و خندون میپره تو بغلتون شما هم کلی کیفففففف میکنین




سلام نرگس جونم
انشالا عزیزم
سمیه دختر عمه
14 اسفند 91 7:50
سلام منا جون الینا رو خیلی وقته ندیدم ولی موقعه میخام ببینم که کاملا خوب شده باشه انشالله هر چه زودتر زودتر حالش بهتر بشه


سلام سمیه جون
مرسی عزیزم بابت آرزوی قشنگت
سارا (مامان درسا)
14 اسفند 91 13:54
نمیدونم نمیدونم چرا نمیتونم و شایدم نمیدونم چی باید بگم ... جز اینکه خدا بهت صبر بده و همون خدا ایشالا به حق همه این ساعتهای عزیز دختر نازت رو خوب خوب کنه مثل روز اول ...
دوستتون دارم ...


مرسی سارا جون
مریم مامان عسل
14 اسفند 91 17:28
الهی من بمیرم واسه اون دل صبورت
عزیزم زمان خودش همه چیزو درست میکنه منا جونم
نمیتونی این زمانی که باید و ناچارا سپری بشه رو فوروارد کنی
ولی میتونی اون نیمه ی پر لیوانو ببینی این روزها. اینکه همه چیز میتونست بدتر از اینا باشه.
اما نیست چون ناشکر نبودی.
تو الینا رو داری. فرشته کوچولوتو داری
باید برای بهبودی کاملش بجنگی با مشکلات
ببخش اگه حرفام تکرارین
اما ای کاش کاری جز دعا کردن ازم برمیومد عزیزم.
فقط میتونم بگم تو الگوی منی
منی که کم تحملم و با گریه ها و بهونه های شبونه ی عسل زود کم میارم و غر میزنم.
دوستتون دارم منا و الینای عزیزم.


مریم جون حرفهات بهم دلگرمی میده و دیدن عکسهای عسلی هم کلی بهم روحیه میدن بهت گفته بودم که عسل واسه من خیلی عزیزه
مریمی هر وقت رفتی زیارت واسه آرامشمون دعا کن که اینروزها خیلی آشفته ام
محمد
14 اسفند 91 20:00
منم جددددددددددددددن دلم یه فست فوروارد 64X میخواد .ازونییکه وقتی چشمت رو باز میکنی کلللن یه ترک دیگه شروع شده و خبری از قبلی نیست....

منا خانوم امیدوارم اقلا تو این روزای سخت با نوید همدل باشین و بار رو دوش همدیگه رو کمتر کنین.امیدوارم ادماییکه دور و برتونن هم بتونن درکتون کنن و آرومتون کنن...اما شک نکن میگذره دختر جان شک نکن...اگر اسلوموشن هم باشه ولی بالاخره میگذره...

بعدشم ماششششالا به الینا جان...بزرگ شدهماشالا...حالا وقتی زبون باز کنه شیرینیش صد برابر میشه...)


محمد اگه پیدا کردی حتما خبرم کن!

میدونم میگذره اما به جون کندن میگذره حیف عمرمون که اینطوری داره میگذره !
راحله
14 اسفند 91 20:52
عزیزم منا جووون از خدا میخوام بهتون کمک کنه انشالله مشکل الینا جونم هر چه زودتر برطرف شه...منم دارم دارو میدم به پسرم.دکتر براش کلوبازام و یا کلوبیوم نوشت که پیدا نکردم و مجبور شدم نینرازپلم بدم.من قرص ها را با ته قاشق له میکنم و کمی اب میریزم روش و با قطره چکون بهش میدم.راستی قبلا هم بهت گفته بودم اگه دارو نتونستی پیدا کنی به من بگو.دایی من تو اهواز چند تا داروخونه اشنا داره و ممکنه بتونه برات دارو پیدا کنه.الینا رو ببوس


مرسی از محبتت آدرس وبلاگت را کامل واسم نمیذاشتی نمیدونم چرا مینوشت فیلتر شدی!
azar
14 اسفند 91 21:10
barai mah keh bachehai khas darim on control khoob beh kar miad vali man az ro tajrobam migam man dokmeh rew mizadam man ham hamash on lahzeh rah raftanesh ro mibinam ama eingar harchi midovam nemiresam khastam kheily khasteh vali baz ham khoda ro shoker mikonam karnamasho keh miareh khooneh nafar aval madreseh hastesh mion 750 shagerd digeh keh hammeh salemo tandorost hastan eini ke cp dareh az nazare darsi az hammeh bartar hastesh khodaya delesh mikha mesl e baghieh pasheh rah bereh mostaghel basheh sedamo mishnavi komak kon bachehai ma ham mesl onai digeh physicy o zehni ok bashand ameen ba tamam e vojoodam heset mikonam hamshari movazeb khoodet ham bash aziz


آذر جان سهم ما از مادر شدن تلخه خیلی تلخ
کاش آدرسی ازت داشتم؟
مامان مانی جون
15 اسفند 91 17:13
منا جون الهی قربونت برم اینقد غصه نخر
به امید خدا این روزای تلخ تموم میشن
میگم اسم داروهاشو واسم کامن بذار یه داروخانه نزدیک ما هست بیشتر دارو هارو داره چند وقت پیش یه دارو که 13 آبان هم نداشت رو داشت اونم زیاد
الهی خدا بهت طاقت بده که با مشکلات زندگی کنار بیای
راستی بدو بیا با بدبختی یه عکس گذاشتم آخه سیستمم داغونه
ببین چه خوبم


سعیده جون مرسی مهربونم
امروز دفترچه الینا را فرستادم تهران قرار شده تا شب واسم بیارن نمیدونم اونجا اوضاع داروهای خارجی چطوره !؟
همین الان میام میبینم عزیزم
راحله
16 اسفند 91 11:12
منا جونم وای ببخشید من همش با خودم فکر میکردم پس چرا منا نیومده پیشم نگو خودم ادرسمو اشتباه نوشتم منا کاشکی یه روز زودتر واسم کامنت گذاشته بودی پدر و مادرم اومده بودن پیشم و منم شربت لیسکانتینم همینجوری مونده واقعا حیفه .اونقدر سرم شلوغ بود اصلا حواسم نبود که میتونم بدم به پدر و مادرم که بدن بهت....اخه عید قراره برن اهواز.الانم دیگه مامانم برگشته تهران و پیشم نیست.ولی در مورد دارو پرس و جو میکنم .فقط بهم بگو انشالله اگه پیدا کردم چند تا میخوای؟ و اگرم دوست داشتی شمارتو بذار تو وبلاگم که اگه پیدا کردم راحت بتونم بدستت برسونم.دختر خاله منم دکتر داروسازه و دو هفته تهرانه دو هفته اهواز میتونم به اونم بگم به دستت برسونه فقط خدا کنه پیدا شه


عزیز دلم راحله جون یه دنیا ممنوم دارو را پیدا کردیم و فعلا تا 3 ماه خیالمون راحته !
راحله
16 اسفند 91 11:20
در مورد هوراد منم مشکل این بود که مدتی بود هوراد سرش یهو میافتاد پایین.انگار که داره سلام میده! در روز گاهی 4-5 بار و گاهی 10-15 بار اینجوری میشد که من بردمش دکتر مغز و اعصاب و نوار مغز و ام ار ای و ازمایش و...دیگه خودت میدونی همه اینارو.ام ار ای و ازمایش مشکلی نداشت ولی نوار مغزش ظاهرا امواجی داشت.دکتر کلوبازام داد که پیدا نکردم و دارو رو عوض کرد و نیترازپام داد.البته خود بخود خوب شد هوراد منم دیگه دارو رو شروع نکردم تا اینکه یکماه بعد یعنی حدود 10 ماهگی دوباره این حالت ایحاد شد اینبار بردمش تهران.اول دکتر اطفال دیدش و لیسکانتین تجویز کرد که دوروز بیشتر ندادم و واسه اطمینان بردمش دکتر مغز و اعصاب که دوباره نوار مغز گرفتن ولی سالم بود و چیزی دیده نشد.دکتر نیترازپام تجویز کرد.در نتیجه از اون روز من دارم نیترازپام به هوراد میدم.
در مورد هوراد باید بگم که از لحاظ حرکتی از اول از بچه های همسن خودش خیلی جلوتر بود طوری که سه ماه و نیمه بود غلط زد و 5 ماهگی چهاردست و پا رفت ولی الان نمیتونه بطور مستقل بایسته فقط 4-5 ثانیه خودشو ایستاده نگه میداره.راه هم نمیره ولی اگه دیوار رو بگیره راحت میتونه راه بره.دو هفته دیگه هم یکساله میشه.انشالله همه نینی های مریض شفا پیدا کنن واقعا حس و حالتو درک میکنم چون خودمم تا حدی سختی هایی که کشیدی رو حس کردم.الینای نازنینمو ببوس


آخی عزیز دلم انشالا که دیگه هیچوقت هیچوقت این پسملی نازمون مریض نشه و مشکلی واسش پیش نیاد
راحله جون میدونی الینا هم تو دوره مریضی اش حالتهای تشنجش عوض میشد و با زیاد کردم دوز داروهاش تشنجش خفیفتر میشد و دو ماه آخر دقیقا همین حالت هوراد را داشت و روزی چند بار سرش میافتاد پایین تا اینکه قضیه بستری کردن و آمپولا پیش اومد
و الانم خدارو شکر تشنج نداره
راحله میدونی این داروی نیترازپام خواب آور قوی هست و من خارجی اش که همون کانادایی باشه را به الینا میدم رزوانه 2 عدد و روی داروها نوشته درصورت استفاده تا 2 روز باعث خواب آلودگی میشوند و ا کارهایی که ناز به هوشیاری دارند جلوگیری گردد! پس ببین کوچولوهای ما که هر روز دارن از این داروها استفاده میکنن چی میکشن!
مامان مانی جون
16 اسفند 91 12:57
آره عزیزم آبیه
بگم پرایمر هم یه چیزی تو مایه های روغن الیفه


خیلی خوشکله منکه خوشم اومد
مامان مانی جون
16 اسفند 91 13:00
راستی داییم اینا قراره چند روز دیگه بیان خوزستان گفتم که اگه اینجوری میشد اگه دارو خواستی واست بفرست البته اگه گیر بیاد


مرسی عزیزم بالاخره پیدا کردم
مرضیه
16 اسفند 91 15:32
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
دور گردون گر 2 روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
..............
چون تو را نوح است کشتیبان
ز طوفان غم مخور


مرسی مهربونم
محيا كوچولو
16 اسفند 91 20:25
سلام خاله جوني خوبين؟ الينا فسقلي كه همين الانم لباس صورتي پوشيده و با اون گل سرش داره دلبري ميكنه ديگه والا رومون نميشه بگيم انشالله همه چي درست ميشه ولي تو دلمون دعا ميكنيم و اعتقاد داريم كه انشالله اوضاع بهتر ميشه
مریم مامان عسل
17 اسفند 91 5:02
عزیزم فکرم خیلی مشغول شما و الیناست بخدا
باور کن هر وقت میرم پیش امام رضا محاله الینا رو یاد نکنم
دوستتون دارم
مواظب خودتون باشید.


مریمی جون اثر دعاهات را قشنگ دارم حس میکنم یه دنیا ممنونم مهربونم
ملـــــــــــی
19 اسفند 91 14:28
قوربونه اون شکله ماهت الینا جوووون
مونا جونم شوهر خواهره من داروخانه داره کنار پارگینگ کارون هر وقت خواستی بگو بهش بگم شاید بتونه کمکی کنه
از مونا هم خبر تا این حد دارم که تصمیم داره فعلا ننویسه همین روزا بهش زنگ می زنم حالش رو می پرسم


اسم دقیق داروخانه اش چیه ملی جون؟ چون اونجا داروخانه چند تایی هست
سلام منو به مونا و گیسوی گلش برسون
مریم مامان عسل
19 اسفند 91 16:23
سلام منا جونمممممممممممممم
خدا شاهده که چقدر از دیدن کامنتت و اینکه گفتی هم داروهای الینا رو پیدا کردی و هم حالت بهتره چقدر دلم شاد شد.
فقط من نیستم همه ی دوستان برات دعا میکنن.
برای بهبود کامل الینای عزیزم
مگه میشه این فرشته کوچولو رو دید و از خدا براش شادی و سلامتی نخواست؟؟
عزیزم دوست خوب و صبور من
بهت قول میدم همه چیز درست میشه. الینا بزرگ میشه و برای خودش یه خانوم کامل میشه اونوقت همبشه دستبوس این مادر و پدر فداکارش خواهد بود.
الینا کوچولوی ما بزودی میخنده، کم کم چهار دست و پا میکنه و بعد با اون پاهای کوچولو چند قدم برمیداره.
یه روزم میاد که با همون پیرهن صورتی که گفتی توی پارک میدوه و تو نگرانی که مبادا زمین بخوره.

از درگاه مهربون خدا هیچوقت نا امید نشو.
از ته دلم از خدا میخوام که کنار هم اینجا باشیم و شکوفا شدن گلای زندگیمونو ببینیم.
تو همیشه دوستانت و دعای اونا رو همراهت خواهی داشت عزیز دلم.

دلت رو آروم کن به یاد خدا. الا بذکر الله تطمئن القلوب...


سلام مریم جون عزیز دلم
حرفت را قبول دارم مریم جون میدونم اگه دعاهای دلهای پاک دوستهای خوبم نبود دستهای مهربون خدا به این مهربونی روی سر فرشته کوچولوم نبود
مریمی آرزوی من برای همه فرشته ها سلامتی و دل شاد واسه مامانهای مهربونشون هست

عسلی شیرین من را ببوس
مریم مامان عسل
19 اسفند 91 16:28
عزیزم بخاطر اون توصیه ممنونم.
حق با شماست. واقعا نیاز دارم که ساعت خواب عسلو درست کنم چون خودمم ساعت خوابم بدجوری شده.
خیلی هم ضعیف شدم.
آخه صبح ها انقدر گیجه هرکاری میکنم از خواب بیدار نمیشه.
حالا اگه خدا بخواد از فردا سعی میکنم حتما ساعت 10 بیدارش کنم حتی اگه به قول شما 5 صبح خوابیده باشه.

بوس بوس واسه الینا جونم


آره مریم جون حتما همین کار را بکن تا هم خودت راحت بشی هم خوابه عسلی تنظیم بشه
نرگس
19 اسفند 91 19:47
سلام

خداروشکر که داروها پیدا شد.

من همیشه و هر روز به فکر الینای شما هستم و براش دعا میکنم که زودتر خوب بشه و دیگه نیازی به دارو نداشته باشه


سلام نرگس جون
ممنونم عزیزم
مامان دينا
19 اسفند 91 20:01
سلام عزيزم خيلي خيلي دلم برات تنگيده بود ولي بدون به صورت خاموش با گوشي ميخوندمت و مدام جوياي احوال الينا نازي بودم و وقتي نوشتي كه خداروشكر ديگه تشنج نداشته از صميم قلب از خوشحالي گريه كردم ولي نتونستم برات نظر بذارم نفهميدم چرانميشد؟
روزهاي سخت ميرن و روزهاي آسوني و شادي ميرسن گلم بعد از هرسختي آسوني هست خدا خودش وعده داده منتظر روزهاي خوب باش اميدوارم كه زوده زوده اون روزهاي خوش برسن


سلام نگار جون عززززززیییییزززز دلم کجا بودی ایییینهمه مدت خیلی دلم واست تنگ شده بود بیا بغلم قربونت برم همیشه میومدم بهت سر میزدم و میدیدم خبری ازت نیست
مرسی عزیزم بخاطر آروزی قشنگی که واسم کردی
مامان کوروش (زهره)
20 اسفند 91 3:25
الهی فدات بشم عزیز خاله! قربون رنگ موهات شم. از دوستای وبلاگیم خواستم برات دعا کنن! گل بی گناه


مرسی خاله زهره مهربون
گلی
20 اسفند 91 10:32
ایشاالله سال جدید با روزهای خوب در پیش باشه ..

الهی آمین ..


الهی آمین
شبنم
20 اسفند 91 12:29
منا من عااااااااااااشق این عکسی شدم که از الینا گذاشتی اینجا!
به نظرم این یکی از زیباترین عکس هایی هست که تا حالا از الینا واسمون گذاشتی..
خیلی خوشگل و بامزه شده! و مظلوم داره به دوربین نگاه می کنه..حالت صورتش با اون گل سر سفیدش و لباس صورتی اش توی این روروک، اصلا یه جور خاصی دوست داشتنی شده..
مدیونی اگر فکر کنی از اون روز تا حالا که اینو دیدم،عکس دسک تاپ لپ تاپ من این عکس الینا هست


شبنمی جونم منم این عکسش را خیلی میدوستم!
عزیزم چشمهای خوشکلت قشنگ میبینه

تازه بالاخره بعد از مدتها میخوام هممممت کنم ببرمش آتلیه صبر کن عکسهای آتلیه عروسکم را هم ببین بعد بگو نظرت چیه !

راستی مرسی که نظرت را که به نظرم دادی به صورت خیلی نامحسوس به نظرم رسوندی!



شبنم
20 اسفند 91 12:51
بعدا اضافه شدت رو الان دیدم!!!!!
خواهش می کنم عزیز دلم.اگر ما هم تونسته بودیم تو این مورد کمکی بهت بکنیم، قابل تو و الینای نازنین مون رو نداشت.
خدا رو شکر که پیدا شدن..همین که تو بهمون خبر بدی که خودت و الینا رو به راه هستید، برای ما اندازه ی همه دنیا می ارزه!


قربون دل مهربون و با صفات عزیزم
مامان گیسوجون
22 اسفند 91 13:54
سلاممممممممممم عشقمممممم خوبی؟ وای من قربون این خوشگل خانم برمممممم موناااااا جونم ممنونم از مهربونیتتتتتتت خدا رو شکر پیدا کردی داروها رو بوسسسس خوبیم مشغلولیم همین روزا آپ می کنم اگه حوصلم سر جاش بیاد
مامانی روژینا
22 اسفند 91 15:22
ماشالا به این دخترمون مامانی صبور باش همسایه ما پسرش وقتی کوچیک بوده تشنج میکنه ومشکلات شمارو داشته ولی الان پسرش 12 سالشه وتشنجم نداره ومثل بقیه پسراس فقط یک کمی پایین تراز سنش میزنه اونا هم 1سال دیر تر بردنش مدرسه الان بابقیه هم کلاسی هاش هیچ فرقی نداره اونم مامانش مثل شماسختی کشیده ولی به قول خودش پشتکار داشته حتی الانم همینطوره ازهمه لحاظ هوای پسره روداره هیچ نگران نباش این دوران میگذره و1روزی میرسه که به دخترت افتخار میکنی وبه این روزا میخندی امیدوار باش برای سلامتی دخترت دعا میکنم
سحر مامان آراد
22 اسفند 91 19:29
منا عزیزم قربونت برم عزیزم غصه نخور امیدت به خدا راستش دلم طاقت نمیاره بیام به وبلاگت اما همیشه به یادتونم الینا گلی رو ببوس ارزویم سلامتی جوجه طلایی توست اگه کاری از من بر میاد حتما بگو
مامان روحان غزل
23 اسفند 91 11:22
سلام مامان الینا جون الهی که الینا جون هر جه زودتر خوب بشن شما هم شاد بشین الینا جون شما چه ناز شده نوه من هم غزل جون تو آذر نود بدنیا اومده وقتی نوشته شما رو در مورد فیلم کلیک خوندم ناگهان یاد این جمله از دکتر شریعتی افتادم
آنسوی دلتنگیها همیشه خدایی ست که داشتنش جبران همه نداشتنهاست.
با تبریک پیشاپیش سال جدید و آرزوی سلامتی کامل الینا جون در سال جدید و خبر های خوش خوش برا ی خانواده مهر بانش


مرسی مامان روحان از نظر پر مهرتون انشالا غزلی ناز و خوشکلتون سالیان سال شاد و سللامت باشه
سال نو شما هم مبارک باشه و سال خوبی داشته باشید
راحله
23 اسفند 91 18:07
سلام منا جونم
چند روزی در حال اسباب کشی بودم نشد بیام وبلاگت خداروشکر که داروهارو پیدا کردی خیلی خوشحال شدم
راستی در مورد الینا جونم نوشته بودی اونم یه مدت سرش میوفتاد...دکترها در مورد این حالتش چیزی نگفتن؟ چون هوراد تنها علامتی که نشون میده همینه و کمی هم بی قراری در خواب...منم اطلاع چندانی در مورد این فرم تشنج ندارم...الینا جونم وقتی سرشو میداد پایین کمرشم خم میشد یا نه؟ دستهاش رو بالا میاورد یا نه؟ اخه این سوالات رو تو مطب دکتر از من میپرسیدن....ظاهرا به این حالت میگن سلام اتک
راستی من نیترازپام ایرانی میدم و اصلا تو خوابش تاثیر نداره! نمیدونم چرا اینطوریه! انگار بهش مقاومت نشون میده! برعکس هیجان زده میشه! همش بالا و پایین میپره....وقتایی که اینطور میشه خیلی نگرانش میشم....نمیدونم شاید چون ایرانیه و بدرد نمیخوره....یا روی هر فرد ممکنه تاثیرش فرق داشته باشه؟


ُلام راحله جون من دقیقا نمیدونم اسم حالتهای تشنج الینا چی بود چون هر چند وقت با بیشتر کردن داروها حالتهاش عوض میشد و آخرین حالتی که بهش دست میداد همین افتادن گردن بود که بعضی وقتا موقع شیر خوردن نفسش چند ثانیه ای حبس میشد
راحله شما تهرانید؟ کدوم دکتر میرید؟ اگر که هنوزم این حالتها را داره فقط نیترازپام تجویز مناسبی نمیتونه باشه اگر هم که قطع شدند پس خدا رو شکر
اما قرصها ، قرصهای الینا توی ظرف درب آبی هستن و روشون نوشته apo nitrazpam و کانادایی هستن روزی دوتا نصف صبح نصف ظهر یکی شب میخوره کوچولوی شما هوراد جان مصرفش چقدره؟
راحله
26 اسفند 91 10:45
منا جونم هوراد روزی نصف قرص میخوره...یک چهارم صبح و یک چهارم شب الان سه روزه که دوباره تشنجش برگشته...روز اول سرش میوفتاد و الان هی سرشو چپ و راست میکنه.انگار داروهاش تاثیر ندارم.....خیلی غصه خوردم احساس میکنم این داروها کلا بی تاثیره...این تکونهای سر به چپ و راست میتونه نشون دهنده تغییر نوع تشنجش باشه؟وای خدایا من چیکار کنم داروهای هوراد رو توی یه نایلون کوچیک دادن نمیدونم شکل ظرفش چطوری بود ولی چون 30 تاش حدود 3000 تومن بیشتر نبود حتما ایرانیه دیگه!