عجب تیری بود این تیرماه!!!
در این پست میخوام از دوستهای گلم تشکر کنم از دوستهای مهربونی که ندیده اینهمه به من ودخترم لطف
دارند .
قبل از اینکه برم مشهد ریحانه عزیزم تماس گرفتند و گفت که چند بسته ال کارنتین بلا استفاده مونده و
اگر هنوز الینا ال کارنتین استفاده میکنه آدرس بدم تا بفرسته اهواز . اتفاقا دو روز قبلش داشتم داروهای
الینا را چک میکردم و از الکرنتین فقط 3 بسته 10 تایی مونده بود . دو هفته بعد داروها به دستم رسیدند .
وقتی از مشهد برگشتیم رفتم مطب دکتر مومن و دفترچه الینا را دادم خانوم منشی تا داروهای الینا را
که داشتن تموم میشدن را بنویسه و از اون لحظه ای که ما دفترچه را گرفتیم دوره افتادیم توی
داروخانه های شهر برای پیدا کردن داروها ،
شربت لیسکانتین و ال کارنتین را از هلال احمر گرفتیم اما
اون دو تا قرص دربدرمون کردن تو داروخانه ها!
آقا توپوماکس داریند؟
نه خانوم نداریم
توپوماکس 50 دارید؟
ایرانیش هست میخواید؟
نیترازپام دارید؟
نه خانوم نگرد پیدا نمیشه
هر روز صبح که از خواب بیدار میشدم و داروهای روزانه الینا را آماده میکردم کارم شده بود شمردن
قرصهای باقیمونده . روز اول توپوماکس واسه 10 روز مونده بود و نیترازپام 15 روز !
خبر بدتری هم که از مرکز دارویی دانشگاه پزشکی بهمون گفتند این بود که از بهمن ٩١ توپوماکس و
نیترازپام وارد نمیشه و نیست نگردید و وقت خودتون را تلف نکنید!
معلومه که وقتی وارد کردن چوب بستنی و چوب کبریت اولویت داشته باشه اوضاع دارو بهتر از این
نیست !
تا رسیدم به روزیکه توپوماکس فقط 3 روز دیگه مونده بود ایرانیش را گرفته بودم اما اوایل به الینا داده
بودم و بهش نساخته بود .همون روز روز که از سرکار برگشتم خونه خیلی بهم ریخته بودم طوریکه
وقتی رفتم الینا رااز مادرشوهرم تحویل بگیرم همونجا بغضم ترکید و گریه کردم اون بنده خدا هم کلی
ترسید فکرکرداتفاق بدی افتاده ،
همیشه سعی کردم جلوی اون روحیه ام را حفظ کنم اما دیگه دست خودم نبود اگه نتونم
داروش را پیدا کنم چی؟ حالا که به این داروها عادت کرده اگه دکتر یه داروی دیگه تجویز کنه و اون
دارو به الینا نسازه چی؟ اصلا اگه اونم بعد از به مدتی کمیاب بشه چی ؟ هر روز و هر ساعت و
هر لحظه همین سوالها را با خودم تکرار میکردم .
تا اینکه نوید همون روز عصر در کمال ناباوری توپوماکس را از داروخانه مرکزی همین زیتون پیش خودمون
پیدا کرد ، وقتی بهم زنگ زد و گفت توپوماکس 50 داره چند بسته بگیرم ؟ چند بار تکرار کردم:
مطمئنی؟
مطمئنی نوید؟ همون خارجیش دیگه؟!!
البته توپوماکسی که پیدا کردیم تاریخ مصرفش تا دو ماه دیگه است !
بعد از اون نوبت به نیتراپام رسید فقط 2 برگ 10 تاییش مونده بود .
یه شب که خیلی دلم گرفته بود به شبنم عزیزم مسج زدم و بهش گفتم که میبینی شبنم اصلا به ما
خوشی نیومده و هرچقدر که تو مشهد بهمون خوش گذشت با این بساطی که برای داروهای الینا داریم
اعصابم بهم ریخته و آرامش نداریم .
از اونجایی که شبنم عزیزم دل مهربونی داره و همیشه به فکر الینای من هست اسم داروها را گرفت و
پیشنهاد داد که اونم تو شیراز میگرده تا که شاید اونجا داروها را پیدا کنه . همیشه حرف زدن با شبنم
بهم آرامش میده از بس که این دختر صبور و مهربونه و همینکه حس کردم یه نفر دیگه یه گوشه دیگه از
کشور داره تلاشش رامیکنه برای یافتن داروها بهم آرامش میداد .
میدونم شبنم عزیزم خیلی پیگیری کردند و حتی از طریق دوستی که در هلال احمر تهران داشت دنبال
داروها گشته و من را شرمنده اینهمه لطف و مهربونیهای خودش کرده اما بازم نتونستیم نیترازپام را پیدا
کنیم .
تا اینکه یاد راحله مهربون افتادم که قبلا بهم گفته بود که نیترازپام داشته ، خوشبختانه شماره اش را
داشتم و بهش مسج زدم و در مورد نیترازپام پرسیدم
که از کجا پیدا میکنه این قرصهای روکش طلا رو!!!
و به دقیقه ای نکشید که راحله ی عزیزم گفت که 30 تا از قبل مونده آدرس بده تا بفرستم و گفت که
بازم میره و داروخانه های شهرشون را میگرده که اگر پیدا کرد بفرسته .
وای راحله جان عزیز دلم نمیدونی چقققققققققدر از خوندن مسجت خوشحال شدم انگار که دنیا را به
من داده باشند .
اصلا باورم نمیشه که چی شد چطور شده واسه یه لحظه این ذهن آشفته من یادِ تو
مهربان مادر افتاد!
راحله جانمان لطفش را کاملتر کرد و ما رو بیشتر از قبل شرمنده خودش کرد با اینکارش که به
دوستی که در کرمانشاه داشت سپرده بود که اونم بگرده و داروی الینا را پیدا کنه و پیدا هم کرد
و خارجی اش را !
، نازنین مامان ترانه که هیچ سابقه آشنایی بین ما وجود نداشته و رابط بین ما فقط راحله مهربان بوده
و
من با هیچ زبونی نمیتونم از این همه لطفی که ایشون و همسر گرامیشون در حق من والینا داشتند
تشکر کنم . نازنینم مهربانم من واقعا شرمنده لطف شما هستم
دیشب نازنین عزیزم تماس گرفتند و با لهجه شیرین ش مژده پیدا کردن دارو را به من داد.
تا این قرصهایی که دوستهای عزیزم پیدا کردند برسند به دستم ، باز هم در اوج نا امیدی یه بسته قرص
نیترازپام خارجی که البته فقط تا یکماه دیگه تاریخ مصرف داره را از داروخانه جهاد دانشگاهی ( سیزده
آبان) و این بار به سفارش همسر گرامی ِ دوست عزیز و همکار مهربونم سپیده جان ، را پیدا کردیم .
شهرزداد عزیزم مامان آنیتا هم سه تا شربت لیسکانتین که دیگه آنیتا استفاده نمیکنه را هم فرستاده ،
مرسی عزیز دلم انشالله روزی برسه که آنیتا دیگه هیچ دارویی را احتیاج نداشته باشه و علاوه بر خبر
خندیدنش که کلی خوشحالم کرد خبر عافیت و سلامت کاملش را بهمون بدی .
* خدایا تو را سپاس بخاطر آفریدن بنده های مهربونی که اطرافمون هستند و اینگونه دلسوزانه بدون هیچ
شناختی به یاری هم میشتابند و دلهای مهربونشون به عشق همدیگه و کمک به همنوعاشون میتپد.
** من هر چقدر بخوام از تک تک این دوستان بخاطر اون لحظاتی که به فکر ما بودند و تک تک
ثانیه هایی که برای پیدا کردن و رسوندن داروها به دستم تشکر کنم اگر بخوام با همه
واژه های محبت آمیز دنیا ازشون تشکر کنم بازم کم میارم .
برای همه شما بهترین آرزوها را دارم آررویم برای شما سلامتی آرامش و خوشکامی و خوشبختی در
تمام مراحل زندگی ست
هوا پر شده از دعاهای خیری که به بادها سپرده ام
خدا کند پنجره ات
باز باشد