الیناالینا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

الینا فرشته کوچولو

...

1392/12/24 11:19
3,226 بازدید
اشتراک گذاری

 

یه ظرف برای صبحانه  ، یه ظرف برای میوه و ژله ، یه ظرف برای ناهار 

روی هر ظرف با ماژیک مشکی  مینویسم الینا  ،پر رنگ تر میکنم الینا ،

دستام میلرزه وقتی ظرفها رو کنار هم توی یخچال میچینم ،

وسایل توی ساک رو چک میکنم قاشق و چاقو و  لیوان و سینی کوچولو

تو دلم غوغاست  هزار و یک فکر توی سرم دور میزنه ...

امیدوارم انتخاب درستی واست کرده باشم 

 

الینا از امروز رفت مهد کودک !

 

از 6 ماهگی که تو رو پیش مامان بزرگت گذاشتم

بخاطر عشق و علاقه ای و محبتی که به تو داشت میدونستم

به بهترین شکل از تو نگهداری میکنه 

و تو هم توی این مدت حسابی بهش عادت کرده بودی و من چند

ساعتی که از تو دور بودم رو خیالم راحــــــــــــت بود

 

اما امروز روز سختی بود واسه من ! دست و دلم به کار نمیره

یه بار زنگ زدم حالت رو پرسیدم گفتند داره بازی میکنه صبحانه ش هم خورده

 

دلم طاقت نیاورد و  رفتم مهد و تو اتاق مدیر نیم ساعتی نشستم

و با دوربین اتاقت دیدمت ،

پشتت به دوربین بود و داشتی با اسباب بازیهات بازی میکردی !

 

چقدر سخته مادر بودن!! سخت تر از اون مادر ِ شاغل بودن!!!

 

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (48)

مرضیه
24 اسفند 92 11:55
عزیییییییییییزم به سلامتی ایشالله منا جون. قربونت برم نگران الینا گلی نباش خیلی کار خوبی کردی گلم . مهد خوب حتما چیزهای مثبتی داره که خونه نداره حتی اگه شاغل نباشی هم مهد یه ضرورته به نظر من. من 1 ساله دنبالشم و هنوز مورد مناسبی پیدا نکردم. راحت موند گلم؟ گریه نکرد؟ مادر شاغل بودن هم به رشد بچه خیلی کمک میکنه کیفیت زمانیکه با بچه میگذرونی خیلی مهمتر از کمیتشه دوستم. مراقب خودت باش عزیزم ببوس خانم کوچولو رو
منا مامان الینا
پاسخ
سلام مرضیه جونم مرضیه جون شما مامان نیکانی یا مرضیه ای که مشهد هستند؟ چون آدرسی از خودتون ننوشتید هفته گذشته چند روزی چند ساعتی الینا رو میبردم البته خودمم کنارش بودم و اوایل غریبی میکرد و همش تو بغلم بود و کم کم به مربی ش عادت کرد امروز اولین روزی که از صبح تحویلش دادم
خاله نرگس
24 اسفند 92 13:01
آخخخخخخخخخخخخخخخخخ از تووو دووربين اون موووووفرفري جيگرو ديدن، چه لذتي داره
منا مامان الینا
پاسخ
آره خصوصا که فقط موهای فرفریش رو میدیدم و صورت ماهش رو نمیدیدم
محبوبه مامان ترنم
24 اسفند 92 13:05
به سلامتی عزیم. ترنم که از 9 ماهگی میره مهد.... خوش به حالتون منا جون. ای کاش بندر هم یک مهد تحت وب یا دوربین دار داشت که من بتونم ببینم ترنم توی مهد چه می کنه. ولی در کل خیلی فکر نکن . من هم مثل شما بودم .روزهای اول هزار بار زنگ می زدم مهد. ولی واقعا الان مطمئن شدم که بچه ها با هم بهتر کنار میان و توی مهد بازی می کنن و خوش می گذرونن. هر چند باز هم دلم قرار نمی گیره ولی چاره ای ندارم. به هر حال نگران نباش. اونجا بهش خوش می گذره. خیالت راحت مامان مهربون.
منا مامان الینا
پاسخ
الهی عسیسم از کوچکی هد میذاشتی وای روزهای اول که خیلی سخت و استرسی هستن اصلا دلم آروم نداره همش فکرم پیشش
مامان ملیناو کیانا
24 اسفند 92 13:15
امیدوارم دخترت هرجاباشه سلامت باشه پیشاپیش سال نو هم مبارکت باشه و انشالا به هرچی دلت میخواد برسی
منا مامان الینا
پاسخ
ممنونم عزیزم شما هم سال خوبی کنار گل دخترات داشته باشی
مهرنوش مامان مهزیار
24 اسفند 92 13:44
سلام عزیزم . مبارک باشه بسلامتی مهد رفتن گل دخترت. خیلی سخت میدونم. منم همیشه میگم چقدر سخت مادر شاغل بودن. اما نگران نباش انشاا... همیشه تنش سالم باش و هر روز خبرهای خوبی از مهد و الینا بمون بدی. کدوم مهد میره الینا جون؟ راستی عزیزم خوشحال شدم هم محله شدیم . حالا کجایی شاید همسایه ام باشیم
منا مامان الینا
پاسخ
سلام مهرنوش جون ممنونم عزیزم مهد چتر آبی تو خیابان فروردین
مرضیه
24 اسفند 92 14:18
سلام عزیزم آره. من فکر کردم یه مرضیه بیشتر نداریم
منا مامان الینا
پاسخ
سلام نه عزیزم دو تا داریم که دوتا مرضیه ها رو عششششقه
مامان نیروانا
24 اسفند 92 14:43
الهی فداش! عشق میکنه اونجا منا، باور کن، همینطور که باور داری سخت ترین کار دنیا مادر بودنه و همینطور شیرین ترینش. راستی به نظرم باید کنار اسم الینا اسم خاله شم بنویسی که قاطی نشه
منا مامان الینا
پاسخ
فریبا جونم این سختی و شیرینیش کنار هم رو با دنیا عوض نمیکنم! آره مربی ش میگه کنار بچه ها بودن رو خیلی دوست داره از بس که دخملمون فقط آدم بزرگا رو دیده و بچه ندید بوده!! آخه تو مهد یه دونه الینا بیشتر ندارن خاله جون
nasim
24 اسفند 92 15:48
سلام مامان مهربون الهی من قربونت برم که ماشاالله بزرگ شدی میری مهد منا جون نگرانش نباش اتفاقا کار درستی کردی عزیز دلم مهد خیلی خوب کلی باری میکنه و چیزای خوب یاد میگیره تو محیط .دوست پیدا میکنه از طرف من الینا گلی رو ببوس
منا مامان الینا
پاسخ
سلام نسیم جونم مرسی خاله جون
آشتی
24 اسفند 92 16:39
سلام عزیز دلم. به سلامتی. به به دختر گلمون اینقدر بزرگ شده که میره مهد. منم از 16 فروردین مانی رو میذارم. خوبه که گریه نکرده عروسک من! حالا این یه هفته رو هم صبر میکردی بعد از عید یه دفعه می بردیش. الان این تعطیلی عید، بینش فاصله می افته که. البته دخترت عاقلتر از پسر منه قطعا!!!!!!
منا مامان الینا
پاسخ
سلام آشتی جونم مرسی خاله جون آشتی جون چون خونه مون رو عوض کردیم و دیگه نزدیک مادر شوهرم نبود و کسی دیگه هم نمیتونست از الینا نگه داری کنه مجبور شدم قبل از عید بذارمش مهد انشالله مانی هم میره مهد و حسابی به مربی ش و بچه ها عادت کنه که به زووور از مهد بیثاریش خونه
مامان گیسو جون
24 اسفند 92 18:00
سلام عزیز دلم خوبی؟ خسته نباشی گلم اثاث کشی خیلی خسته کننده است خدا قوت مونا جونم چه کار خوبی کردی منم بعد از عید گیسو رو می گذارم چند ساعتی بره برای بچه های ما که خیلی تنها هستن لازمه بوسسسسسسس برای تو و دخمل نازنازیت
منا مامان الینا
پاسخ
سلام مونا جونم مرسی عزیزم مونا جون بچه های ما چون تنها هستن و خصوصا الینا که اصلا بچه همسنش تو اطرافیان نیست نیاز دارن که با بقیه همسنهاشون در ارتباط باشندو بازی رو در کنار بقیه بچه ها تجربه کنن
نرگس
24 اسفند 92 18:37
سلام آخیییییی الینا گوگولی من رفت مهدکودک به نظرم خیلی خوبه مهدکودک. حتی اگر شاغل هم نبودیم مهدکودک خیلی کمک میکرد. فقط باید مواظب سلامتیش باشین. بالاخره اونجا خیلی بچه هست و ممکنه هر کدوم سرمابخورن و... امیدوارم که مهدکودک به پیشرفت الینا کمک کنه
منا مامان الینا
پاسخ
سلام نرگس جون خوبی عزیزم؟ درسته تنها نکته منفی مهد همین مریضی بچه هاست که سریع به بقیه هم منتقل میشه
محبوبه مامان الینا
25 اسفند 92 8:52
نگران نباش عزیزم زود به اونجا عادت میکنه و کلی بهش خوش میگذره
منا مامان الینا
پاسخ
انشالله که همینطور باشه عزیزم
مامان ماني جون
25 اسفند 92 12:23
به سلامتي خسته نباشي عزيزم الهي تو اين خونه روزاي شادي رو با سلامتي الينا پيش رو داشته باشين اي جونم خانووم كوچولو هم مهد برو شده كار خوبي كردي عزيزم يني بهترين كارو كردي تو رشدش خيلي تاثير مثبتي داره و بيشتر پيشرفت ميكنه چيه بچه هي با آدم بزرگا وقت بگذرونه خدا يه عقلي هم به يه بنده خدايي بده و راضي شه بچه اشو بزاره مهد من آدرس زورم مياد بذارم همين جا ميگم من مامان ماني از كرج اون مرضيه هم همون مرضيه مامان نيكان بود چون اونم مثه من زورش مياد آدرس بذاره و من از سابقه اش با خبرم ببوس الي جونمو يني بچلونش نه ديگه اونقد كه اشكش در بياد
منا مامان الینا
پاسخ
عزیز دلمی سعیده جون اینقد همه چی یهویی پیش اومد هنوز فرصت نشستن و استراحت کردن ندارم ! من اول واسه مهد گذاشتن خیلی دو دل بودم اما گزینه بهتر از این پیدا نکردم و اصلا نمیتونستم الینا رو بسپرم به دست پرستار خونه ای بخاطر همین توی مهد هم براش مربی خصوصی گرفتم که فقط حواسش به الینا باشه و وظیفه ش مراقبت از الینا باشه و خدا رو شکر مربی ش دختر مهربون و خوب تونسته با الینا ارتباط برقرار کنه تو هم بعد از 3 سالگی مانی رو بذار مهد خیلی بهتره البته اگه دلت طاقت بیاره
الماسیان
25 اسفند 92 13:12
آره سه جلسه هست می بریم از لحاظ شناختی خیلی خوبه لی حرکتی تاخیر داره تشنجش هم تو خواب چشاش خیره میشه الان هم لیسکانتین و پیریمدون مصرف میکنه من تهران پیش دکتر محمدی بردم سایت داره بزنی میاره دکتر خوبیه گفت مشکل ساختاری نداره ولی یه آسیب میکروسکوپی مغزش داره
منا مامان الینا
پاسخ
انشالله که به زودی خبر شفای کامل کوچولوتون رو بهم بدید کار درمانی ش رو حتما ادامه بدید چون مطمئنن نتیجه خوبی میگیرید در رابطه با اون دستگاهی که بهتون گفتم میتونید از پزشکش بپرسید اگه مناسب دیدن انجام بدید
آبجی
25 اسفند 92 13:30
مبارکه به سلامتی . انشاالله به امید خدا بتونه رو پاهای کوچولوش وایسه و با پای خودش بره مدرسه. خواننده خاموشتون هستم و پی گیر پیشرفت خانم کوچولوی شما.
منا مامان الینا
پاسخ
ممنونم آبجی جون بخاطر دعای قشنگت و اینکه جویای احوال الینای من هستی
مرضیه
25 اسفند 92 14:58
منا جون خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی لطف کردی عزیزم. همه رو یادداشت کردم انشالله اگه اومدیم بریم. من جنوب نیومدم فقط کیش رفتم و خیلی دوست دارم جنوب ایرانو ببینم. امیدوارم شرایط جور شه تا روی ماه دوستمم ببینم روز اول و دوم مهد چطور بود؟ ببوس الینا عزیزم رو برای سعیده: نحیر (به قول نیکان) من زورم نمیاد آدرس بنویسم به 2 دلیل اینکارو میکنم 1> من خیلییییییییییی معروفم نیاز به معرفی بیشتر ندارم2> میخوام تو ذهن خواننده چالش ایجاد کنم که حدس بزنه در کل نیتم خیره جغرافیت خوب نیستا داشتی منو گمراه میکردی که برم بوشهر و بندر گناوه. والاااااااااااا(شوخی)
منا مامان الینا
پاسخ
خواهش میکنم مرضیه جون حتماااا اومدی بهم اطلاع بده نیکتن جونم ببینم الینا هم کم کم داره عادت میکنه سعیده جون تحویل بگیر جواب دندون شکن مرضیه جون رو!
خاله نرگس
26 اسفند 92 1:39
سلام عزیز دلم خیلی دلم براتون تنگ شده بود انشاله به سلامتی نگران نباش مهد براش خوبه من و ساینا دوستتون داریم یه عالمه زیاد
منا مامان الینا
پاسخ
سلام نرگس جون مرسی عزیزم ساینا جون منو ببوس محکممم
leila
26 اسفند 92 11:18
سلام منا جون . خوبی عزیزم . الینای عزیز چطوره .به سلامتی دیگه واسه خودش خانمی شده ها . خیای خوبه که گذاشتیش مهد . مطمئن باش هم برا اون خیلی خوبه و هم برا خودت . اولش خیلی سخته ولی با گدشت زمان همه جی درست میشه و عادی میشه . الان که اینو می خوندم یاد 12 سال پیش افتادم . که منم هانا رو از 6 ماهگ بردم مهد .خیلی گریه کردم اون روز . چون کسی و نداشتم بچه رو پیشش بزارم و هی تجربیات تلخ و شیرین همینجور پشت سرم هم برای ما پیش اومد . ولی همش شده خاطره . ایشالا که بهش خوش بگذره تو مهد
منا مامان الینا
پاسخ
سلام لیلا جونم خوبی؟ هانا ی خوشکلم خوبه؟ عزیزم پس هانا جونم هم تو مهد بوده ماشششالله الان دیگه خانمی شده واسه خودش عزیز دلم لیلا جون خیلی سخته بیشتر نگرانیم از مریضی های توی مهد که بچه ها کنار هم و از هم میگیرند هانای خوشکلم رو ببوس و دلمم واست یه ذره شده کی میای ایران؟
مامان ماني جون
26 اسفند 92 21:27
براي مرضيه جون عزيزم گفتم سمت جنوب كه ميري يه گريزي به اونجا بزني واسه خريد كه جنساش عاليه حالا بيا و خوبي كن به خدا خيلي خوبه برو الان مونا ميگه بريد گم شيد خونه هاتون بابا ميان به من سر بزنيد اينجا با هم كل كل ميكنيد شيرين بهار (شين بار)چغا زنبيل-پل شوشتر-لالي- بندر ديلم-اينجا برو خوبه از سعيده مامان ماني به مرضيه مامان نيكان منا جون تو رو خدا ببخش رو كم كنيه
مامان یاسمن و محمد پارسا
27 اسفند 92 8:46
عزیز دلم ایشالاه به سلامتی حتما بهش خوش می گذره مامان نگران نباش عزیزم ارزو می کنم سال خوب و خوشی همراه با سلامتی داشته باشید
منا مامان الینا
پاسخ
مرسی عزیزم
مامان نیایش
27 اسفند 92 13:40
سلام منای عزیزم خوشحالم که خوبید براتون همیشه دعا میکنم و به یادتون هستم قربون الینای ناز و بزرگ و خانومم بشم من عزیزه مبارکش باشه این تجربه ی شیرین خوش باشید همیشه سال خوبی داشته باشید بهتر از همه سالها
مامان هلنا
28 اسفند 92 8:50
بهار بهترین بهانه برای آغاز، و آغاز بهترین بهانه برای زیستن است آغاز بهار بر شما مبارک
صبا
28 اسفند 92 9:35
الهیییییییییی به سلامتی.امیدوارم این مهدرفتن نقطه عطف بزرگی باشه واسه الینای گلم. مونامنم خیلی دلم میخوادبهرادرومهدبذارم اماهمش چسبیده به من!!نمیدونم چکارکنم.خیلی می ترسم
محیا کوچولو
28 اسفند 92 11:40
سلام خاله جونی خوبین؟ الینای عسلی کوچولو خوبه؟ ایشالله همیشه سلامت و شاد شاد باشید سال نو مبارک
azar
29 اسفند 92 8:20
azizaaaaam rafteh mahd jigar talay mo ferfer.i man ham bar aval raftam donbale servicesh digeh az khode mahd zang mizadand ahvalesh ro midadand o har rouz sharehalesh o mineveshtan hala bia bebin vaghti khonast geryeh o zari darim!!
مامان ماني جون
29 اسفند 92 17:39
عزيزم پيشا پيش سال نو رو بهتون تبريك ميگم اميدوارم جال نو سال سلامتي اليناي عزيزم باشه
شادی
29 اسفند 92 23:01
سلام عزیزم. سال نو مبارک. ایشالا سال جدید سرشار از روزهای شادی و سلامتی باشه. الهی دخترمون چقدر بزرگ شده که میره مهد. نگران نباش منا جان. البته بهت کاملا حق میدم ولی جوجه ها باید پرواز یاد بگیرن.
مامان گیسو جون
2 فروردین 93 4:19
سلام گلم سال نو مبارک امیدوارم سال خوبی پیش رو داشته باشید
مامان علی خوشتیپ
3 فروردین 93 11:46
لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن روزهایت رنگارنگ سال نو مبارک . . . http://upload7.ir/imgs/2014-03/62773046934858211774.jpg
مامان علی خوشتیپ
3 فروردین 93 11:47
به سلامتی...مبارکه وارد اجتماع شدنت دخملی با جمله آخرت شدید موافقم
مامان ماني جون
5 فروردین 93 19:13
عزيزم سال نو مبارك برات بهترينا رو آرزو كردم بوس
محبوبه مامان الینا
7 فروردین 93 8:53
مونا جون نوروز بر شما و خانواده محترمت مبارک انشاله سالی سرشار از سلامتی و بهروزی داشته باشین
مامان محمد و ساقی
9 فروردین 93 20:39
سلام منا جون سال نو مبارکسال خوب و خوش همراه با سلامتی برلتون آرزو می کنم
مامان محمد و ساقی
9 فروردین 93 20:41
به نظرم کار درستی کردی بچه ها باید در کنار هم وقت بگذرونن اینطوری هم بهشون خوش میگذره و هم چیزای جدید یاد میگیرن روزهای اول همیشه استرس و نگرانی هست ولی بعد خیالت راحت میشه عزیزم منا جون رمز رو خصوصی گذاشتم
مامان کیان
15 فروردین 93 12:11
وای منا جون چه کار خوبی کردی.دستت رو روی سر من هم بکش البته من صدتا آقا بالاسر دارم اگه بخوام بذارم مهد باید به صد نفر جواب پس بدم!
مامان ماني جون
15 فروردین 93 20:35
منا جونم كوجايي عزيزم خوبين؟اليناي نازم خوبه اميدوارم بهتون خوش گذشته باشه و الي جونم حالش خوب باشه
مامان گیسو جون
17 فروردین 93 12:06
سلام مونای نازم خوبی؟ الینا جونم خوبه ؟ کجایی دوستم پس؟ یه پستی عکسی چیزی بنویس دلمون تنگ شده بوسسسسسسسسسس
مامان ماني جون
17 فروردین 93 12:27
سال نو شما هم مبارك عزيزم ما منتظر پست تازه هستيم ها ببوس عشق منو
marzi
17 فروردین 93 13:39
سلام منا جون. سال نو مبارک. خوبی؟ الینای عزیزم چطوره؟ قربون مهد رفتنش. بهانه ات رو نگرفت؟؟ منا نوروز کجا رفتی؟ خوش گذشت؟
marzieh
18 فروردین 93 21:48
سلاااااام منا جون خوبی؟ الینا گلی خوبه؟ سال نو مبارک گلم نشد که روی ماهتو ببینم. فقط یه نصفه روز اول و یه چند ساعت روز آخر اهواز بودیم بقیه شو فقط شبا واسه خواب اهواز بودیم و بیشتر شهرای اطراف بودیم ایشالله تو بیای تهران ببینمت عزیزم
هانی
18 فروردین 93 22:50
عسیسمممممممممم پس الینای ما هم مهدکودکی شدددددددد دیگه کم کم کلی شعر و بازی یادمیگیره خونه رو میزاره روسرش...سال نو مبارکککک سالی پر از سلالمتی و شادکامی داشته باشین
فرشته ام "امیرحسین"
19 فروردین 93 20:23
سلام سال نوتون مبارک انشاله سالی پر از خیر و برکت و شادی و سلامتی باش براتون در کنار خانواده. الینای موفرفری رو ببوس انشاله توی مهد بهش خوش بگذره
فریبا مامان سنا
20 فروردین 93 9:14
ایشالا همیشه سالم باشید و تندرست من شما رو لینک کردم اگر دوست داشتید شما هم به من سربزنید
سمیرا
20 فروردین 93 16:10
سلام مامانی مهربون؟خوبید؟الینا خوبه؟کجایید؟
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
23 فروردین 93 10:25
سال نوتون مبارک. با ارزوی سالی پر از موفقیت و سلامتی
مامی امیرحسین
24 فروردین 93 9:14
جانا سخن اززبان ما می گویی...منا آخه این چه تناقضیه که ما توش گیر کردیم؟یعنی کجای مار اشتباهه؟من همش به این فکر میکنم...چرا اون چیزی که دوست داریم باشیم و ایده آله با اون چزی که هستیم در تضاده؟چرا عقل و احساسمون رودرروی هم وایستادن؟من روز در میون میرم سر کار.روزهایی که خونه ام حوصله ام سر میره و از اینکه یه روز کامل باامیر سر و کله میزنم کللافه میشم.ولی از طرفی از اینکه حوصله دارم باهاش بازی کنم و و براش وقت بذارم . پارک ببرمش و براش کیک و شیرینی درست کنم و به خونه زندگیم برسم خوشحالم...ولی صبح روز بعد که میخوام برم سر کار بازم خوشحالم!چون احساس میکنم طاقت تو خونه موندن برای همیشه رو ندارم...امیدوارم الینا هم روزهای خیلی شادی رو تو مهد بگذرونه و هر دوتون تو ساعتهایی که با هم هستین اونقدر خوش باشین که ساعتهای با هم نبودنتون جبران بشه
مامان پریسا
31 فروردین 93 10:29
وای چه خوب پس الینا خانم میره مهد کودک عززززززززززززززیزم
تیرداد
6 مرداد 93 10:33
مونای عزیز نمیدونم من رو یادت هس یا نه؟خیلی وقت بود که گمت کرده بودم الانم سرچ کردم یهویی یادت افتاده بودم.از خوندن اینجا خیلی دلم گرفت.امیدوارم خدای بزرگ هرچه زودتر الینای نازنین و همه بجه های کل رو سالم و شاد در پناه خودش بگیره.از خدا میخوام. به بزرگی و عظمت خودش همه بلا ها وبیماریها رو از فرشته های کوچیک دور کنه .امین.